۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۷

صد سال تنهايي

مرسدس مي تواني 6 ماه مخارج خانه را به عهده بگيري و مدتي از كار معافم كني؟
اين پرسشي بود كه گابو وسط جاده از همسرش پرسيد. مرسدس آن لحظه نمي دانست قدرت پذيرش چنين مسووليتي را ندارد. حتي فكرش را هم نمي كرد كه بيش از 10 هزار دلار بدهي بالا بياورد. به هر حال محكم گفته بود بله و همين يك كلمه كافي بود تا ماركز فرمان اتومبيلش را به سمت خانه برگرداند و برنامه سفر را به هم بزند. سفري تفريحي كه از مدت ها قبل برنامه ريزي شده بود و بچه ها در اشتياقش سر از پا نمي شناختند
گابو 6 ماه خودش را در خانه حبس كرد تا قصه صد سال تنهايي كه نه هزاران سال تنهايي بشر را بنويسد. گابو مي دانست چه مي كند. فروش اين رمان نه تنها 10 هزار دلار بدهي مرسدس را جبران كرد بلكه قيمتي ترين جايزه ادبي را هم نصيب او كرد
ماركز همان زمان در بارسلون به خبرنگاري گفته بود: من آدم خسيسي نيستم پول تلفن هم برايم اهميتي ندارد فكر مي كنم فروش يك ميليون نسخه از صد سال تنهايي آنقدر دست و بالم را باز گذاشته كه لااقل هفته اي يكي دو ساعت با بهترين دوستم فوئنتس، در آن سر دنيا تلفني حرف بزنم

۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۷

دم را درياب

شرح پشت جلد
دم را درياب شرح بحراني ترين روز زندگي يك مرد رسيده به آخر خط است. تامي ويلهلم در اين روز مسيري را مرور مي كند كه به شكست در جنبه هاي مختلف زندگي و سر خوردگي اش از تمامي پيوندهاي شخصي و اجتماعي منجر شده و مي كوشد با اعتمادي سست به دوستي تازه و مشكوك، خود را از سقوط كامل نجات دهد
در سال 1976 آكادمي سلطنتي سوئد ضمن اعطاي جايزه نوبل ادبيات به سال بلو با ستايش ويژه اي از دم را درياب به عنوان يكي از آثار كلاسيك دوران ما، اين رمان كوچك را از باقي آثار نويسنده متمايز كرد
گاردين: يكي از بهترين رمان هاي كوتاه تاريخ ادبيات
آيريش تايمز: سال بلو يكي از غول هاي رمان قرن بيستم است. دم را درياب را بخوانيد تا بفهميد چرا
دم را درياب- نشر چشمه- بابك تبرايي

۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۷

كوثر برادران در آغوش پدر آرام گرفت

خبر مثل پتك بر سرم كوبيده شد. حال خوشي ندارم. دنيا دور سرم چرخ مي خورد. كوثر طاقت دوري از پدر را نداشت

نفرين كرد و آه لر

از خوبي هاي همكار بودن با داود اين است كه مي توانيم براي رفع خستگي يكديگر را نفرين كنيم. من نفرين هاي ناب كردي را از گويش هاي مختلف مخلوط مي كنم و تحويلش مي دهم و داود نفرين هاي لري كه روحي از تغزل و شعر دارند نثارم مي كند. وقتي كم مي آورم به تركي مراجعه مي كنم و بي رحمانه مي گويم:"اييد ئولئسئن" يعني جوانمرگ شوي الهي. از شوخي گذشته روح مشتركي ميان نفرين هاي كردي و لري كشف كرده ايم كه با جنس نفرين هاي تركي متفاوت است
نفرين هاي كردي
اسپ كوكمانه بوويگه د- اسب كبود فلك تو را با خود ببره
گل موري بان چه ود بگري- خاكي كه مورچه گل مي كند چشمت را بپوشاند
قاورمه بوويد- برشته بشي
شواره ت بو: چشمات پر از شب بشه
قرپه بكفي له عومرد: عمرت شقه شقه بشه
قه شقه بوويد: گر بشي
شوو ره ش بكفيده بره رت: شوهر سياه گيرت بياد
بوريده توون و توه س: به تون و طبس بري- تون و طبس از كوره هاي جهنم هستند
خوشي نوي نيد: خوشي نبيني
پيكاولت بوو: پاك آبله رو بشي
نفري هاي لري
تفنگچي وت بزنه: تفنگچي تو را بزند
يه ساعتي وت بزنه: مرض يك ساعتي بگيري و بميري
ژقلته بيري: خفه بشي
او بوه د تژگات: آب به آتشگاهت بيفته- گويا در گذشته وقتي كسي مي مرد، زنان آب در آتشگاه يا تنور خانه مي ريختند كه به نوعي كنايه از مرگ بود. البته عنصر آتش در اين نفرين ريشه زرتشتي هم دارد
از ويژگي هاي جالب نفرين هاي لري نفرين هايي است كه انسان به خدا مي كند كه ريشه اساطيري را مي توان در آن ديد. در اين نوع از نفرين انسان خدا را در حد خود پايين مي آورد و با او مثل انساني ديگر روبه رو مي شود و گاه نفرينش مي كند
خدا مرده: با كسر ميم كه ناخودآگاه ما را به ياد عبارت معروف نيچه مي اندازد
خدا بار كرده: يعني خبري از خدا نيست. اين جمله را معمولا كشاورزان به هنگام بد اقبالي در برابر طبيعت بر زبان مي آورند. از نفرين هاي طنز مي توان به خدا پدرت بميرد، خدا پسرت بميرد و ... اشاره كرد

۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۷

عشق سال هاي وبا

همواره نك بال هاي طوطي را مي چيدند و رهايش مي كردند تا آزادانه هر جا مي خواهد برود. ولي روزي به آشپزخانه رفت، روي ميله اي در بالاي ديگ هاي غذا نشست و آنقدر پشتك و وارو زد تا ناگهان به داخل يكي از ديگ ها افتاد. حيوان را بلافاصله با كفگير بيرون آوردند. با اينكه بدنش در آب جوش سوخته و پرهايش به هم چسبيده بود، ولي به هر حال زنده ماند. از آن به بعد، مجبور شدند پرنده را در قفس نگه دارند. البته شنيده بودند كه اگر طوطي همواره در قفس بماند، قدرت سخنگويي را از دست خواهد داد. بنابراين حيوان را هر روز بعد از ظهر حوالي ساعت چهار بيرون مي آوردند و در ايوان مي گذاشتند تا دكتر آموزش هاي لازم را بدهد. حضور مداوم طوطي در قفس موجب شد كه اهالي خانه متوجه نشوند بال هايش رشد كرده اند. بنابراين صبح روزي كه قصد داشتند پرهايش را كوتاه كنند، ناگهان پر زد و روي بلندترين شاخه درخت انبه نشست
سه ساعت از پرواز پرنده مي گذشت و هنوز كسي موفق به گرفتن آن نشده بود. همه مستخدمه هاي دكتر، همراه با مستخدمه هاي همسايه ها از هر ترفندي استفاده كردند تا طوطي را پايين بكشند، ولي نتوانسته بودند. پرنده روي شاخه نشسته بود و بدون اينكه قصد بازگشت داشته باشد، فرياد مي زد
زنده باد حزب ليبرال! زنده باد حزب ليبرال
عشق سال هاي وبا، گابريل گارسيا ماركز، كيومرث پارساي

۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۷

ماهني

يوجه داغ باشندا، جيلان بالالار
جيلانن بالاسن، اووجو يارالار
نيجه من ئولموشئم كي، سئني آلالار
يئري يئري منده گئليم دالنجا
دستمال ئيله آپار، مني ياننجا
آغاچ اولايدم
يولدا دورايدم
سن گچئن يوللارا
كولگه سالايدم