روزي كه ملا محمد عمر، در یکی از فقیرترین کشورهای دنیا يعني افغانستان ادعای حکومتی همچون خلافت "عمر بن خطاب" را داشت و داماد سعودی او بن لادن، با ثروت مثال زدنی اش راه بر ارتجاع و بیگانگی با جهان امروزه، که چندان هم در افغانستان مجال نمود پیدا نکرده بود را فراهم می آورد هرگز فكر نمي كرد آمریکا با استفاده از بهت و تاسف جهانیان و به یاری نیروهای اتحاد شمال، كشورش را تنها در عرض چند روز اشغال كند و خیمه در حیاط خلوت روسیه زند. کشوری که چند سال پیش از آن به عنوان یکی از دو ابر قدرت دنیا یاد می شد اما این بار دیگر نه خبری از گورباچف مصلح بود ونه خبری از یلستین دائم الخمر، پوتین مانده بود با کشوری پهناور که به یمن سایه شوم کمونیسم در طی ۸۰ سال، آنرا به کشوری فقیر بدل کرده بود
"روزي كه ... هرگز نمي دانست" ، " در حاليكه ... فكر نمي كرد" و عباراتي از اين دست كه يادگار گزارش نويسي مسعود بهنود است، متني را پيش روي ما قرار مي دهد كه سعي دارد، اطلاعات متراكم و خشك را به ياري صفت در صفت ، قيد در قيد و ربط در ربط خواندني كند. در نوشته بالا كه از يك گزارش برداشته ام، المان هاي پراكنده اي مطرح مي شود: ملا محمد عمر، داماد او بن لادن، عمربن خطاب، ثروت، آمريكا، روسيه و... و همچنين عبارات وصفي متعدد مثل ثروت مثال زدني، بيگانگي با جهان امروز، بهت و تاسف جهانيان و و و
چند سوال: آيا توصيفي نويسي به معناي استفاده از صفت ها و عبارات وصفي است؟ همينگوي كه يكي از توصيفي نويسان برجسته به شمار مي آيد به صراحت گفته است متن را از صفت خالي كن تا توصيفي شود
آيا بمباراني اطلاعاتي خواننده سودمند است؟ شما پاسخ دهيد
آيا معناي نرم خبر و اطلاعات نرم اين است كه مشتي قيد و صفت از جيب در بياوريم و به متن بپاشيم؟
اجازه دهيد در مقايسه با نثر ايراني فوق مثالي از مقدمه رمان توصيفي باورهاي حقيقي ويرجينياوولف بياورم
اسم من لاوانه و 15 سال دارم. در كلاس آموزش جنسي ، ما بايد قانون مدرسه رو اطاعت كنيم. كلاسي كه بهمون ارتباط صحيح رو آموزش مي ده و درباره ايدز هشدار مي ده. اونا مي گن:"ارتباط جنسي براي نوجوونا،مغشوش كننده ترين چيزاست." من در اين شكي ندارم اما من و دوستانم، ميرتل و آني ، مي گيم اين موضوع اونقدرام كه مي گن ، مغشوش كننده نيست. رياضيات و درساي سخت ديگه مغشوش كننده ترن
همون قاتلاي خيابوني كه درست بغل گوش تو آزاد مي چرخن و حتي آدمايي كه اينقدر دوستشون داري
همين طور شكنجه بي محلي ديدن از افرادي كه روشون حساب مي كردي ، همه و همه مغشوش كننده هستند من و ميرتل و آني مي تونيم هزارتاي ديگه از اين مثالا بزنيم
ويرجينياوولف هم به المان هاي پراكنده اي اشاره مي كند: آموزش جنسي، ايدز، درس هاي مغشوش كننده، قاتل هاي خياباني و... اما بلافاصله مي گويد من و دوستانم مي توانيم هزار تا مثال ديگر هم بزنيم. يعني اينكه خواننده عزيز در همين ابتداي متن گيج نشو، من نمي خواهم تو را در برابر چيزهاي پراكنده قرار دهم، من فقط خواستم "مثال" بزنم مثال هايي كه مهم نيستند، به آنها فكر نكن چون مي شود هزار تاي ديگر هم مثال زد
مهم تر اينكه من فقط 15 سال دارم و اگر پراكنده گويي كردم اين را به حساب بچگي من بگذار. به هر حال تو خواننده گرامي با راوي نوجواني طرف هستي كه براي حرف زدن ممكن است پراكنده گويي هم بكند
ويرجينياوولف با " ايده" اي ساده و زباني ساده تر، جمله هاي كوتاه و بدون استفاده از صفت در صفت و قيد در قيدف رمانش را پيش مي برد. آيا نوشته او توصيفي نيست؟ لطفا يك بار ديگر جمله ها را بخوانيد: اسم من لاوانه، 15 سال دارم. آيا ساده تر از اين مي شود
"روزي كه ... هرگز نمي دانست" ، " در حاليكه ... فكر نمي كرد" و عباراتي از اين دست كه يادگار گزارش نويسي مسعود بهنود است، متني را پيش روي ما قرار مي دهد كه سعي دارد، اطلاعات متراكم و خشك را به ياري صفت در صفت ، قيد در قيد و ربط در ربط خواندني كند. در نوشته بالا كه از يك گزارش برداشته ام، المان هاي پراكنده اي مطرح مي شود: ملا محمد عمر، داماد او بن لادن، عمربن خطاب، ثروت، آمريكا، روسيه و... و همچنين عبارات وصفي متعدد مثل ثروت مثال زدني، بيگانگي با جهان امروز، بهت و تاسف جهانيان و و و
چند سوال: آيا توصيفي نويسي به معناي استفاده از صفت ها و عبارات وصفي است؟ همينگوي كه يكي از توصيفي نويسان برجسته به شمار مي آيد به صراحت گفته است متن را از صفت خالي كن تا توصيفي شود
آيا بمباراني اطلاعاتي خواننده سودمند است؟ شما پاسخ دهيد
آيا معناي نرم خبر و اطلاعات نرم اين است كه مشتي قيد و صفت از جيب در بياوريم و به متن بپاشيم؟
اجازه دهيد در مقايسه با نثر ايراني فوق مثالي از مقدمه رمان توصيفي باورهاي حقيقي ويرجينياوولف بياورم
اسم من لاوانه و 15 سال دارم. در كلاس آموزش جنسي ، ما بايد قانون مدرسه رو اطاعت كنيم. كلاسي كه بهمون ارتباط صحيح رو آموزش مي ده و درباره ايدز هشدار مي ده. اونا مي گن:"ارتباط جنسي براي نوجوونا،مغشوش كننده ترين چيزاست." من در اين شكي ندارم اما من و دوستانم، ميرتل و آني ، مي گيم اين موضوع اونقدرام كه مي گن ، مغشوش كننده نيست. رياضيات و درساي سخت ديگه مغشوش كننده ترن
همون قاتلاي خيابوني كه درست بغل گوش تو آزاد مي چرخن و حتي آدمايي كه اينقدر دوستشون داري
همين طور شكنجه بي محلي ديدن از افرادي كه روشون حساب مي كردي ، همه و همه مغشوش كننده هستند من و ميرتل و آني مي تونيم هزارتاي ديگه از اين مثالا بزنيم
ويرجينياوولف هم به المان هاي پراكنده اي اشاره مي كند: آموزش جنسي، ايدز، درس هاي مغشوش كننده، قاتل هاي خياباني و... اما بلافاصله مي گويد من و دوستانم مي توانيم هزار تا مثال ديگر هم بزنيم. يعني اينكه خواننده عزيز در همين ابتداي متن گيج نشو، من نمي خواهم تو را در برابر چيزهاي پراكنده قرار دهم، من فقط خواستم "مثال" بزنم مثال هايي كه مهم نيستند، به آنها فكر نكن چون مي شود هزار تاي ديگر هم مثال زد
مهم تر اينكه من فقط 15 سال دارم و اگر پراكنده گويي كردم اين را به حساب بچگي من بگذار. به هر حال تو خواننده گرامي با راوي نوجواني طرف هستي كه براي حرف زدن ممكن است پراكنده گويي هم بكند
ويرجينياوولف با " ايده" اي ساده و زباني ساده تر، جمله هاي كوتاه و بدون استفاده از صفت در صفت و قيد در قيدف رمانش را پيش مي برد. آيا نوشته او توصيفي نيست؟ لطفا يك بار ديگر جمله ها را بخوانيد: اسم من لاوانه، 15 سال دارم. آيا ساده تر از اين مي شود
۱ نظر:
راحتنویسی رو دوست دارم؛ اما نه توی شعر و داستان.
ارسال یک نظر