۲۸ تیر ۱۳۸۸

نيرنگ بازان

مدتي بود دلم مي خواست لابه لاي كتاب هاي ادبي چيزي درباره كا. گ. ب و سيستم اطلاعاتي روسيه و شوروي قديم بخوانم كه رسيدم به كتاب "نيرنگ" نوشته ادوارد جي اپشتين ترجمه فريدون دولتشاهي. اين كتاب سال 70 توسط انتشارات موسسه اطلاعات چاپ شده است و حالا پس از 18 سال فكر مي كنم كتابي است كه بايد آن را با جديت خواند.
كتاب با آنچه كه برداشت شخصي من از سياست داخلي و خارجي شوروي و روسيه بود، كاملا تناقض داشت؛ من نيرنگ را با دهان باز خواندم و فكر مي كنم شما هم اگر به سراغ اين كتاب برويد همين قدر دچار حيرت و سرگيجه خواهيد شد. نيرنگ – تراست- به ما مي گويد كه شوروي چگونه در سيستم هاي اطلاعاتي سي.آي.ا، ام. آي 6، اف.بي. آي، پليس سلطنتي كانادا و... نفوذ مي كند. در اين كتاب از شخصيت هاي عجيب و غريبي نام برده مي شود كه تا مقام رابط سرويس هاي اطلاعاتي بلوك غرب، رييس سرويس اطلاعاتي فرانسه، رئيس سرويس ضد جاسوسي انگليس و... پيش رفته اند و تمامي جاسوس شوروي بوده اند. گوليتسين يكي از اين شخصيت هاست كه به سفارت آمريكا در فنلاند پناه مي برد و مي گويد در صورت موافقت با پناهندگي او و خروج همسر و دخترش از شوروي به سي.آي.ا خواهد گفت كه در كجاهاي اين سازمان دستگاه هاي جاسوسي كار گذاشته شده است! اما گوليتسين خود نيز بخشي از نيرنگ يا سياست تراست شوروي بوده است.
نيرنگ داستان شكل گيري تراست را به عنوان ستون اصلي سازمان اطلاعاتي شوروي توضيح مي دهد و البته ستون سياست خارجي اين كشور و ستون اصلي خود اتحاد جماهير شوروي و روشن مي سازد كه چرا و با چه نيرنگ هايي، شوروي به مخالفان و فراري هاي كشور خود كمك كرد و آنها را تحت عنوان گروه تراست براي مقابله با كمونيسم تجهيز و ياري داد و نيز چرا و چگونه خود پرده از اين ماجرا برداشت تا سرويس هاي اطلاعاتي متوجه نيرنگ هاي ديگر و بازي هاي ديگري كه در جريان بود نشوند؛ انتقال تكنولوژي و سرمايه تنها بخشي از منافعي بود كه از طريق كمك به مخالفين به دست مي آمد. اين وظيفه را بعدها گروهاي ديگري تحت عنوان "وين" بازي كردند كه در تمامي بلوك شرق گسترده بودند و با كمونيزم مبارزه مي كردند. كار تا جايي پيش رفت كه قرار شد آمريكايي ها در لهستان چترباز پياده كنند و جهان را از شر شوروي ها نجات دهند. مسئول هماهنگي سرويس هاي اطلاعاتي در اين ماجرا عضو كا. گ. ب از آب درآمد و بعد معلوم شد وين سال ها پيش از بين رفته و گروه هاي خراب كار كه با اين عنوان حتي در خود مسكو بمب گذاري مي كنند همه نيروهاي امنيتي شوروي ها هستند.
نويسنده كتاب كه نويسنده مجله ريدر دايجست است اعتقاد دارد هرگز از منابع پنهاني استفاده نمي كند و منابع او اشخاص زنده اي هستند كه روبه روي آنها نشسته و در جست و جوي حلقه هاي داستانش با آنها مصاحبه كرده است. يكي از اين منابع انگلتون از مسئولان ارشد سي. آي.ا است. پدر انگلتون كسي است كه در مجله "فاريوسو" براي اولين بار آثاري از ازراپاند و تي.اس. اليوت و... را در اروپا چاپ و به معرفي آنها پرداخت وي از دوستان نزديك اليوت و ازراپاند بود و در شهرت آنها نيز نقش مهمي را بازي كرد بعلاوه وي از جمله اولين كساني است كه گروه ضد جاسوسي امريكا را شكل دادند.
پس از خواندن اين اثر اولين پرسشي كه در ذهن شما شكل مي گيرد اين است كه "آيا واقعا شوروي از هم پاشيد؟" يا اين هم تراست ديگري است!
كتاب دومي كه مي خواهم پيشنهاد خواندش را بدهم يك كتاب كم حجم و خوش خوان از جين شارپ استاد علوم سياسي دانشگاه هاروارد است كه مي توانيد اينجا دانلودش كنيد و يك نفس اما نه با دهان باز بلكه با چشم هاي گشاده بخوانيدش. لابه لاي سطرها و همين طور در فاصله هاي سفيد بين دو متن نيز به نتايج جالبي خواهيد رسيد.

۲ نظر:

ایمان.الف.خلیفه گفت...

از گزارش هایی که در باره ی کتابی ها می نویسی ممنون. با مطلب جدیدی در بلاگم منتظر شما هستم.

ایمان.الف.خلیفه گفت...

کار جنون ما به تماشا کشیده است/ یعنی تو هم بیا که تماشای ما کنی

سلام و عرض ادب مطلق گرامی.