حماقت را دوست دارم و فكر مي كنم همه آدم هاي دوست داشتني بايد كمي احمق باشند؛ فضيلتي كه امروزه كم ياب و گاه ناياب است؛ آدم هاي احمقي مثل داستايوفسكي، آن گونه كه در "يادداشت هاي زير زميني" آشكارا اعتراف مي كند و پرنس ميشكين اش در "ابله" كه يكي از دوست داشتني ترين احمق هايي است كه مي شناسم؛ احمقي شبيه خودش. هولدن كالفيد هم چيزي جز اين فضيلت ندارد و ژولين سورل استاندال در سرخ و سياه؛ يك احمق بي نقص.
با اين همه به احترام جوزف كنراد و آلماير احمق اش نام وبلاگم را از او وام مي گيرم و كادوس را به " حماقت خانه آلماير" تغيير مي دهم؛ خانه اي مخروبه كه جز تماشا به هيچ درد ديگري نمي خورد با جاده هايي در اطراف كه هيچ جا را به هيچ جاي ديگر وصل نمي كنند.
بررسی ویرایشگر
-
خط یکم (enter) خط دوم (enter) خط سوم (enter) خطوط نزدیک یک (shift+enter)
خطوط نزدیک دو (shift+enter) خطوط نزدیک سه (shift+enter)