۱۸ دی ۱۳۸۸

راز قتل پالومينو مولرو

جوان را مثله و از درخت خرنوب كهنسالي حلق آويز كرده بودند. وضع افتضاحي داشت كه به مترسك يا عروسك خيمه شب بازي درهم شكسته بيشتر شبيه بود تا جنازه. احتمالا قبل از اينكه او را بكشند يا پس از آن، با كارد به جانش افتاده اند: بيني را بريده و دهانش را جر داده بودند و خون دلمه بسته، كبودي، بريدگي و جاي داغ سيگار، قيافه اش را از ريخت انداخته بود و به نقشه درهم برهمي شباهت داشت. حتي سعي كرده بودند بيضه هايش را بكشند، چون تا زانو كش آمده بود. پا برهنه بود و از كمر به پايين عريان. تي شرت پاره اي به تن داشت. ريزه و سياه سوخته ي استخواني بود. موهاي مشكي و فرفري اش زير انبوهي مگس كه اطراف صورتش وزوز مي كردند، برق مي زد.
داستان با اين تصوير هولناك شروع مي شود و ستوان سيلوا و گروهبان ليتوما ماموريت پيدا مي كنند تا پرده از راز جنايت بردارند با اين همه رمان "راز قتل پالومينو مولرو" اثر يوسا، هرگز تبديل به رمان پليسي، لااقل با تعريفي كه ما از آن داريم، نمي شود؛ در رمان پليسي مخاطب به دنبال نشانه اي گمشده است كه پس از يافتن آن همه گره ها باز شده و همه چيز به انتها مي رسد درحالي كه در اين اثر، نويسنده ما را به دنبال يك نشانه گمشده نمي كشاند بلكه با نشانه هاي ناشناس، به نشانه هايي غايب اشاره مي كند كه در متن نيست.
راز قتل پالومينو مولرو – ماريو وارگاس يوسا – اسدالله امرايي – نشر علمي

هیچ نظری موجود نیست: