۱۲ خرداد ۱۳۸۷

گرينگوي پير

كارلوس فوئنتس كه بر اساس گمانه زني ها يكي از چهار شانس نوبل 2008 است، مكزيكي ها را در "گرينگوي پير" اين گونه معرفي مي كند: هيچ مكزيكي با خوردن و نوشيدن در ديار خودش از اسهال نمي ميرد
فوئنتس لحظه هاي درخشاني را مي آفريند و از مجموع اين لحظه ها كه در جاي جاي رمان پراكنده اند تابلويي چشم نواز ترسيم مي كند. به راستي در مقابل عظمت چنين لحظه هايي چه مي توان گفت. به تصوير مكزيك دقت كنيد
كوه ها چون مشت هاي فرسوده سياه ، سر بركرده بودند و پيرمرد پيكر مكزيك را پيش چشم آورد، چون نعشي غول آسا با استخوان هايي از نقره، چشماني از طلا، گوشتي از سنگ و بيضه هايي از مس
خداي من! فئونتس براي باروري لحظه ها از مرزهاي زبان شعر هم عبور مي كند اما چه كسي مي تواند بگويد كه فئونتس زبان رمان را با شعر اشتباه گرفته است. او در بازتاب يك لحظه و تنها يك لحظه، مردان حسود و خروس جنگي مكزيك را اين گونه توصيف مي كند
از ميزبان چاقش پرسيد راه چيهواهوا همين است؟
مرد مكزيكي سري تكان داد و با نيم نگاهي غيرت آميز به در بسته خانه خود پرسيد: ببينم قربان توي چيهواهوا چه كار داريد؟


نشر طرح نو و ترجمه به يادماندني عبدالله كوثري

هیچ نظری موجود نیست: