۱۱ دی ۱۳۸۷

نيويورك شهر فراعنه

بيابان، بزرگراه، نور، گرما، وسعت عمودي و افقي و در نتيجه "وانمود" و "حاد واقعيت"، از جمله واژه هاي كليدي است كه در"آمريكا"ي ژان بودريار موج مي زند: سفرنامه اي عجيب و قوام يافته از درهم ريزي ژانرهاي گزارش مطبوعاتي، رساله فلسفي، جامعه شناسي، روانشناسي و البته زيبايي شناسي و تحليل متن، نسخه اي اصيل از يك متن پست مدرنيستي.كتاب اين طور شروع مي شود:" حسرت ناشي از عظمت تپه هاي تگزاس و رشته كوه هاي نيومكزيكو: حركت آرام در بزرگراه، پخش آهنگ هاي موفق روز از راديو ضبط كرايسلر، موج گرما. عكس ها و تصاوير كلي كافي نيستند. به كل فيلم سفر در زمان واقعي، از جمله گرماي تحمل ناپذير و موسيقي احتياج داريم." و اما عبارت هاي ناب براي توصيف آمريكا:
سالت ليك سيتي: تقارن و تناسب پر افاده مورموني. همه جا مرمرين است: بي عيب و نقص، ماتمزده. ولي با اين همه نوعي مدرنيته لس آنجلسي و وسايل لازم براي آسايش فرازميني همه جا به چشم مي خورد. گنبد مزين به تمثال مسيح. صاف و پوست كنده از برخورد نزديك، بيرون آمده: دين به مثابه جلوه هاي ويژه...
عظمت زمين شناختي – و بنابراين مابعدالطبيعي – در مقايسه با ارتفاع طبيعي مناظر معمولي نقش و نگارهاي برجسته وارونه، كه با آب و باد و يخ به صورت مجسمه درآمده، شما را به درون گرداب زمان، به ابديت بي پايان فاجعه اي با حركت آهسته مي كشاند... جادوي اين شهر ناشي از غرور تغيير جنسيت داده و سرمايه دارانه اين مردم جهش يافته و عجيب الخلقه است، مساوي و متضاد جادوي لاس وگاسآ آن روسپي طراز اولي كه در آن سوي بيابان قرار دارد. ادامه مطلب را اينجا بخوانيد

هیچ نظری موجود نیست: