۲۴ مهر ۱۳۸۶

استاندال لابه لاي جمله ها

استاندال، سرخ و سياه را در 45 بخش مي نويسد و ابتداي هر بخش جمله اي از ديگران مي آورد كه مي توان آن را نوعي "آيرونيك" - خلاصه اي بي ربط و خارج از ساختار- دانست. برخي منتقدين گفته اند اين جملات از سر تفنن نوشته شده و برخي ديگر آنها را لازمه متن پنداشته اند. شايد هم بتوان گفت حاشيه اي بر متن كه اگر تفوق پيدا كند با پست مدرنيسم مواجهيم چرا كه پست مدرن چيزي نيست جز" هجوم حاشيه عليه متن" البته اين اتفاق در سرخ و سياه نيفتاده و همان بهتر كه بگوييم با آيرونيك روبه رو هستيم. هرچه هست استاندال به اين عبارات عشق مي ورزد و آنگونه كه معلوم است مي توان از لابه لاي آنها ذهنيت او را بيرون كشيد. او خود را ملزم نمي داند كه حتما اين جمله ها متعلق به فيلسوفي بزرگ باشد بلكه گاه از دوستانش نقل قول مي كند. دوستاني كه ما نمي شناسيم. برخي از اين عبارات بسيار جالبند و ما بعدها نوعي تغيير يافته آنها را از زبان انيشمند بزرگي مي شنويم مثلا: " قوه بيان را براي آن به انسان داده اند كه فكر خود را پنهان كند" اين عبارت را در ابتداي بخش 22 از ر. پ. مالاگريدا مي آورد كه او را نمي شناسيم اما آنگونه كه در پاورقي معرفي شده يك واعظ ايتاليايي است
عبارت مالاگريدا را بعدها ما از زبان ژاك دريدا مي شنويم:" زبان وقتي حضور پيدا مي كند كه حقيقتي پنهان باشد" يا چيزي شبيه اين جمله. اجازه دهيد چند جمله زيبا را اينجا بياورم
"هزاران تن را يكجا گرد آوريد، چندان عيبي نخواهد داشت اما نشاط چنين قفسي كمتر خواهد بود" از هابس فيلسوفي كه استاندال او را مي پرستيد. بخش1 شروع رمان
جايي كه اوضاع و حوادث چنين پيش مي آيد، گناه به گردن من خواهد بود؟ ماكياولي
ديگر نمي دانم چه هستم و چه مي كنم، موزار
براي راه پيدا كردن در دل راهي جز شكستن آن نمي دانند، يك نويسنده گمنام هم عصر
دريغا كه گناه به گردن ضعف ماست كه به گردن خودمان: ما بدانسان كه آفريده شده ايم، بدانسان خواهيم بود، شب دوازدهم
آه چرا بايد اين چيزها باشد و چيزهاي ديگر نباشد، بومارشه نويسنده ريش تراش سويل
اي افسونگري! همه آن نيرو و همه قدرت احساس غم و بدبختي كه در عشق هست، در توست. تنها خوشي هاي افسونگرانه و لذت هاي شيرين آن از دايره دنياي تو بيرون است. هنگامي كه او را در بستر خواب مي ديدم، نمي توانستم بگويم كه آن همه وجاهت فرشته آساي خود و آن ضعف دل انگيزش در تعلق من است! و اكنون به همان صورتيكه خداي مهربان به رحمت خود براي تسخير دل ها آفريده، به دست من سپرده شده است، غزلي از شيل
ر
ترجمه: عبدالله توكل

هیچ نظری موجود نیست: