گوگول: يك نردبان زود يك نربان بياوريد
گوته: آه اندكي ديگر روشنايي
ايمانوئل كانت: حالا خوب شد
اقبال لاهوري: حقيقت اولين پرده اي است كه در ادبيات كنار مي رود
كافكا: نمي خواهم چيزي كه ثابت مي كند من نويسنده ام باقي بماند
ماركس: پيش از آخرين حرف ها، ابلهان مشغول دروغ مي شوند
لرد بايرون شاعر انگليسي: همه چيز تمام شد، ديگر خيلي دير شده است
اسكاروايلد: كاغذ ديواري كنار مي رود يا من
تري كاس هنرپيشه روس: نترسيد زياد پر نيست
شوپن: اينگونه از زنده زنده مردن مي ترسم
گئورگه برنارد شاو: اين هم آرامشي ديگر براي من
ريچارد واگنر: حال آنهايي را كه در پايين دست اين جهنم هستند درك مي كنم
ويكتور هوگو: نور سياهي مي بينم
جمال نادر كاريكاتوريست محبوب تركيه: آه اگر خوب شوم، دمپايي هايم را بپوشم، بروم شو برقصم، برگردم اينجا به گوشه اي بخزم كاريكاتور بكشم
آنتوان چخوف: خيلي وقت بود شامپاين نخورده بودم
گوته: آه اندكي ديگر روشنايي
ايمانوئل كانت: حالا خوب شد
اقبال لاهوري: حقيقت اولين پرده اي است كه در ادبيات كنار مي رود
كافكا: نمي خواهم چيزي كه ثابت مي كند من نويسنده ام باقي بماند
ماركس: پيش از آخرين حرف ها، ابلهان مشغول دروغ مي شوند
لرد بايرون شاعر انگليسي: همه چيز تمام شد، ديگر خيلي دير شده است
اسكاروايلد: كاغذ ديواري كنار مي رود يا من
تري كاس هنرپيشه روس: نترسيد زياد پر نيست
شوپن: اينگونه از زنده زنده مردن مي ترسم
گئورگه برنارد شاو: اين هم آرامشي ديگر براي من
ريچارد واگنر: حال آنهايي را كه در پايين دست اين جهنم هستند درك مي كنم
ويكتور هوگو: نور سياهي مي بينم
جمال نادر كاريكاتوريست محبوب تركيه: آه اگر خوب شوم، دمپايي هايم را بپوشم، بروم شو برقصم، برگردم اينجا به گوشه اي بخزم كاريكاتور بكشم
آنتوان چخوف: خيلي وقت بود شامپاين نخورده بودم
۱ نظر:
نيچه : (به واگنر) پس برو همونجا کنارشون بمون تا خاکسترت چسدود-ناله کنه.
ارسال یک نظر