شروود اندرسن: در آغاز، آن زماني كه دنيا جوان بود، فكرهاي بسيار زيادي وجود داشت، ولي چيزي به نام حقيقت وجود نداشت. حقيقت ها را خود انسان ساخت. هر حقيقتي تركيبي بود از افكار مبهم و بسيار زياد. حقيقت ها در همه جاي دنيا بودند و همه هم زيبا بودند. در اينجا قصد ندارم همه آنها را براي شما بازگو كنم. حقيقت پاكدامني بود و حقيقت شوريدگي، حقيقت تمكن و فقر، صرفه جويي و اسراف، حقيقت بي بند و باري و بي قيدي. صدها و صدها حقيقت وجود داشت و همه هم زيبا بود و آن وقت آدم ها از راه رسيدند. هر كس كه پيدايش شد به يكي از حقيقت ها چنگ انداخت و بعضي ها كه خيلي قوي بودند ده ها حقيقت را در چنگ خود گرفتند اين حقيقت ها بودند كه مردم را به عجايب بدل كردند. درست در همان لحظه اي كه يك نفر حقيقتي را براي خودش برمي دارد و آن را حقيقت خودش مي خواند و سعي مي كند زندگي اش را با آن بگذراند، خودش به عجايب و حقيقتي كه به آن ايمان آورده است، به دروغ بدل مي شود.
ما كتاب ها را كاملا اتفاقي انتخاب مي كنيم اما آنها به شكل معجزه آسايي به هم ربط پيدا مي كنند. بعد در جايي از ذهن كه از آن بي خبريم با هم به گفت و گو مي نشينند، در گوشي چيزهايي به هم مي گويند و حتي ممكن است ما را دست بيندازند. من اين معجزه را احساس مي كنم. از خودم مي پرسم چرا بايد بعد از" مرد معلق" سال بلو بروم سراغ "وجدان زنو"ي ايتالو اسووو؟ تقريبا همان كتاب است و همان شخصيت يا بهتر بگويم لايه ديگري از زندگي همان آدم. به همان اندازه ديوانه، زود رنج و گريزان از آزادي. با اين تفاوت كه وجدان زنو را يك نويسنده غير حرفه اي مي نويسد، تاجري ايتاليايي كه به اندازه كافي دو كتاب اولش سو شهرت برايش به بار آورد كه دست از نوشتن بكشد با اين همه اسووو در سال هاي آخر عمر يك بار ديگر تسليم وسوسه نوشتن شد، معجزه وجدان زنو را نوشت بعد تصادف كرد و مرد. انگار وظيفه اش را در مقابل زندگي به انجام رسانده باشد. بعد از نوشتن چنين كتابي كار ديگري هم جز مرگ باقي مي ماند؟ مي گويند اسووو با اين كتاب فرويد و شوپنهاور را به مردم ايتاليا شناساند و حيرت بزرگ ترين نويسندگان قرن بيست را برانگيخت. داستاني كه همچون لحظه هاي زندگي كميك اما شاكله كلي و نهايي آن تراژدي است داستان داستان مردي است كه تعادل رواني خود را از دست داده و در حال روانكاوي است. دكتر از او مي خواهد يادداشت هايي بنويسد تا از اين طريق هم دردها فرو كش كنند و هم دكتر به نتيجه اي درست براي معالجه برسد. آقاي زنو 6 يادداشت را در 500 صفحه مي نويسد كه مجموعه اين يادداشت ها رمان را شكل مي دهد: "آخرين سيگار"،" مرگ پدر"،" ماجراي ازدواج من"،" همسر و معشوقه"،" داستان يك شركت تجاري" و "روانكاوي" يادداشت هاي زنو ست كه با خواندن هر پاراگراف از آنها از ته دل خواهيد خنديد
خیلی وقت پیش معرفيی این رمان رو تی یک مجله خوندم. اون موقع چاپ جدیدش منتشر نشده بود... خوب یادمه که چاپ اولش مال سال 62 بود. هر چی گشتم تو کهنه فروشیا گیر نیاوردم. ممنون که یادآوری کردی بهم که این رمان رو هنوز نخوندم!
-
همه به هم شب بخیر گفتند اما کسی نخوابید مجموعه داستان تکه ای از داستان صدای
دریا پیرمرد با دست های لرزان و استخوانی اش از پلاستیکی که کنار پایش بود دو
بسته...
زمان مناسب، چه وقتی است؟
-
معمولا آدمهایی که با موضوعی مخالف هستند، زمانی که نمیتوانند مخالفت خود را
به صورت علنی ابراز کنند، از تاکتیک «حالا وقتش نیست» استفاده میکنند. آنها
میگو...
وبلاگ و وبلاگ نویسی چیست؟
-
*وبلاگ یا بلاگ چیست؟*
وبلاگ Weblog واژه ای است که توسط یک وبلاگ نویس آمریکایی (Jorn Barger) ابداع
شد. وبلاگ یا بلاگ که در ابتدا به معنی دفترچه خاطرات آن...
دو داستان
-
-----------
در آکادمی داستان و رمان گردون، حسین امیریعقوبی یکی از بهترینهای من است؛
یکی از امیدهام در ادبیات داستانی ایران، یکی از داستاننویسانی که در...
-
دنیا به سرعت برق و باد می گذرد. گویا حدود 12 سال پیش بود که من و محسن فرجی
خیلی اتفاقی کتاب شاعری به اسم غلامرضا بروسان را در ماشین دوستمان محمد هاشم
اکبری...
بيوهكشي شنيدني شد
-
🎧 کتاب صوتی #بیوه_کشی
👤نویسنده و گوینده: #یوسف_علیخانی
@avanameh
از امروز شنیدنی شد
ممنونم از #دامون_آذری عزیز که این صداپیشهی تازهکار را تحمل کرد و...
یه کلید کهنه
-
يه كليد كهنه چرخيد توي قفل سينه م انگار يه دل شكسته افتاد زير دست و پاي
زوار دلمُ نذر تو كردم كه هنوز دل نگرونم چي مي شد مثل كبوتر ، زير ايوونت
بمونم مث خو...
گفتاري از کارپانتیه
-
وقتی آتش فشان ها بر فراز صخره های سیاه تبرگون ، راهنماهای جداکننده بادها
، و بر ارتفاعاتی مشرف بر این صخره ها هویدا شد منزلت انسانی ما به پایان
رسید، هما...
فراخوان همیاری درمان شماره ۵۸
-
کوثرش.– ۵ ساله بیمار نیازمند پردازشگر گوش مبلغ موردنیاز: ۵٬۰۰۰٬۰۰۰ تومان
"کوثر" متولد آبان ۸۹ در شهرستان صومعهسرا و مادرزادی ناشنوا است. مدتی پیش
با کمک س...
کوچ کردن به فضای جدید در فیس بوک و اینستاگرام
-
دوستان عزیزم سلام مدتهاست اینجا چیزی ننوشتهام. اما نوشتن سرجای خودش هست و
به جای اینجا در فضاهای جدیدتری مثل «فیسبوک» و «اینستاگرام» مینویسم.
خوشحال می...
در زمینه سرمایهگذاری هندیها درحوزه فولاد
-
معاون وزیر صنعت، معدن و تجارت گفت: در زمینه سرمایهگذاری هندیها درحوزه
فولاد اعلام همکاری کردهایم و قرار است فعالیت آنها در داخل کشور کلید بخورد.
به گ...
-
سلام. شعر ،فصل پنجم زندگي ست. عزيزان: گاه به علت فرصت كم قادر به پاسخگويي
نمي باشم اما از نظرات سودمند شما بهره مي برم . پوزش مرا بپذيريد . (1) هوا
ابری ست...
معترضان پارک گِزی درخت شدند
-
امروز صدها تن در شهرهای استانبول و آنکارا، به پیروی از شیوهی اعتراض «مردِ
ایستاده» ایستادهاند؛ به روبهرو چشم دوختهاند یا کتاب و روزنامه
خواندهاند. در ...
معجزه جوان سازی چهره با این نکات جالب
-
[image: معجزه جوان سازی چهره با این نکات جالب]
*تاثیر افزایش سن بر پوست صورت و روشهای مقابله با آن *
جوانسازی صورت - افزایش سن بر هر بخشی از بدن اثر...
به بازی باز هم خود را به مردن زد عمو جانم
-
چندین سال پیش غزلی داشتم در مرثیه دختر شهید حضرت امام حسین(ع). چند روز پیش
در نشستی به اصرار دوستان آن را خواندم و متوجه شدم که این شعر در بین گروهی
از دوس...
هفت شعر کوتاه
-
شعر و سینما، نگاهی به "حفره ها" سروده گروس عبدالملکیان در سایت وازنا (جدید)
بازخوانی شعری از قیصر امین پور در سایت پیاده رو (جدید) سه شعر کوتاه در سایت
ادب...
يك ترانه جديد بعد از 10 سال
-
بعد از سال ها دوباره امروز صبح زبانم به شعر باز شد. اما اينبار ترانهاي
گفتم. در واقع بهانه اين ترانه هم يكي از دوستان خواننده بود كه از مدتها پيش
يك ترانه...
.....
-
از قفا سايه بر ديوار، از پيش رو سرگيجه خيابان، از افق خزان بيدست، وز
فرياد سكوت سرد نارس. ميآيي! دستهايت را به شكل مبهم يك فصل ِ نيامده هنوز
قلاب دسته...
۲ نظر:
ahvale shoma chetore?
خیلی وقت پیش معرفيی این رمان رو تی یک مجله خوندم. اون موقع چاپ جدیدش منتشر نشده بود... خوب یادمه که چاپ اولش مال سال 62 بود. هر چی گشتم تو کهنه فروشیا گیر نیاوردم. ممنون که یادآوری کردی بهم که این رمان رو هنوز نخوندم!
ارسال یک نظر