من فكر مي كنم رئاليسم هاينريش بل به حال ادبيات داستاني ما كه هنوز نتوانسته از زير سيطره زبان و نگاه شاعرانه بيرون بيايد، بسيار مفيد است. يكي از نكات جالب توجه بل براي من گذر آرام و طبيعي او از كنار فاجعه است كه نمود چنين نگاهي در زبان، پرهيز از واژه هاي باردار و كلي مثل خوشبخت، بدبخت، فقر و... است. بل حتي سعي ندارد احساسات خود را عميق تر از آن چيزي كه هست نشان دهد، دچار تخيل نمي شود و در توصيف پديده ها، قطعه ادبي نمي بافد.
رفت و آمدهاي زماني بل هم ميان زمان روايت و زمان اتفاق كه بسيار نرم صورت مي گيرد، از جمله نكات جالب شيوه اوست. بل هيچ اصراري ندارد كه تكنيكش را توي چشم مخاطب بكند. او از مرحله تكنيك گذشته و اين چيزي است كه ادبيات ما سخت محتاج آن است:
"درست شنبه ها و يكشنبه ها كه شوهرها سركار نمي روند، براي سر درآوردن از كيفييت و طرز كار ماشين هاي گران قيمت، با آنها ور مي روند و من پاي تلفن مي نشينم و منتظر زنگ تلفنم كه اغلب مرا به مكاني دور افتاده در حومه شهر مي كشاند. همين كه وارد خانه مي شوم، بوي سوختگي كليدها يا سيم هايي را كه اتصال كرده اند، مي شنوم و يا چشمم به ماشين هاي لباس شويي مي افتد كه مثل كارتون از آنها كف صابون بيرون زده. شوهر دمغ را مي بينم و زن هاي گريان را كه يكي از چند دكمه اي را كه بايد مي زدند، فراموش كرده اند يا يكي را دوبار زده اند؛ آن وقت است كه از حالت بي اعتنايي خودم درحالي كه جعبه ابزارم را باز مي كنم، كيف مي كنم. با قيافه اي حق به جانب خسارت را برآورد مي كنم، آرام دكمه ها، اهرم ها و رابط ها را تنظيم مي كنم و درحالي كه پودرهاي لباس شويي را طبق قاعده با هم مخلوط مي كنم، دوباره طرز كار دستگاه را با صميميت و لبخند براي شان توضيح مي دهم، بعد دستگاه را روشن مي كنم و درحالي كه دست هايم را مي شويم، مودبانه به حرف هاي غيرمتخصصانه مرد خانه گوش مي دهم كه از اينكه دانش فني اش جدي گرفته شده، احساس رضايت مي كند. بعد وقتي صورت حساب ساعت كار و مسافت طي شده را مي دهم امضا مي كنند، اغلب با دقت به آن نگاه نمي كنند و من با خونسردي سوار اتومبيلم مي شوم و به طرف مقصد بعدي حركت مي كنم."
رفت و آمدهاي زماني بل هم ميان زمان روايت و زمان اتفاق كه بسيار نرم صورت مي گيرد، از جمله نكات جالب شيوه اوست. بل هيچ اصراري ندارد كه تكنيكش را توي چشم مخاطب بكند. او از مرحله تكنيك گذشته و اين چيزي است كه ادبيات ما سخت محتاج آن است:
"درست شنبه ها و يكشنبه ها كه شوهرها سركار نمي روند، براي سر درآوردن از كيفييت و طرز كار ماشين هاي گران قيمت، با آنها ور مي روند و من پاي تلفن مي نشينم و منتظر زنگ تلفنم كه اغلب مرا به مكاني دور افتاده در حومه شهر مي كشاند. همين كه وارد خانه مي شوم، بوي سوختگي كليدها يا سيم هايي را كه اتصال كرده اند، مي شنوم و يا چشمم به ماشين هاي لباس شويي مي افتد كه مثل كارتون از آنها كف صابون بيرون زده. شوهر دمغ را مي بينم و زن هاي گريان را كه يكي از چند دكمه اي را كه بايد مي زدند، فراموش كرده اند يا يكي را دوبار زده اند؛ آن وقت است كه از حالت بي اعتنايي خودم درحالي كه جعبه ابزارم را باز مي كنم، كيف مي كنم. با قيافه اي حق به جانب خسارت را برآورد مي كنم، آرام دكمه ها، اهرم ها و رابط ها را تنظيم مي كنم و درحالي كه پودرهاي لباس شويي را طبق قاعده با هم مخلوط مي كنم، دوباره طرز كار دستگاه را با صميميت و لبخند براي شان توضيح مي دهم، بعد دستگاه را روشن مي كنم و درحالي كه دست هايم را مي شويم، مودبانه به حرف هاي غيرمتخصصانه مرد خانه گوش مي دهم كه از اينكه دانش فني اش جدي گرفته شده، احساس رضايت مي كند. بعد وقتي صورت حساب ساعت كار و مسافت طي شده را مي دهم امضا مي كنند، اغلب با دقت به آن نگاه نمي كنند و من با خونسردي سوار اتومبيلم مي شوم و به طرف مقصد بعدي حركت مي كنم."
نان آن سال ها - هاينريش بل - سيامك گلشيري - نقش خورشيد
۲ نظر:
محمد جان امشب دلم تنگ بود. دلم می خواست با هم حرف بزنیم.اصلا بعد از مناظره موسوی و احمدی نژاد فکر می کنم مثل هانریش بُل باید فکر کنیم کجای این دستگاه و نظام از کار افتاده است؟ امشب یک روش تفکر استریب تیزی تمام عیار کرد. لجن مالی روشی است که تبلیغ می شود. اگر مدیران سیاسی ما از این به بعد با این روش کار کنند آیا در خانواده برادر و خواهر اگر اختلافی پیدا کنند به نظر تو چکار خواهند کرد؟ آیا برای محکومیت همم عکسهای خصوصی و سکسی هم را اشکار نخواهند کرد؟ آیا در مدرسه دانش آموزی برای نمره گرفتن به زندگی خصوصی دیگری هجوم نمی برد؟ آیا مدیر یک مکان کوچک برای به دست آوردن قدرت لجن مالی نمی کند؟ ایران در حوزه مدیریتش در اوج سقوط اخلاقی است و این فاجعه اکنون جامعه ماست. آیا علما مراجع سیاستمداران این روش را می پسندند؟ به نظرم رای مردم به دو شخص و دو برنامه نیست . در این دوره مردم به روش اخلاقی رای خواهند داد. وای به روزی که به احمدی نژاد رای بدهند. آن روز باید در تمام آگاهی و خرد و ناخودآگاه انسان ایرانی با پرسش تازه ای روبرو شد. اگر احمدی نژاد رای بیاورد. من یکی از نو شروع می کنم به دور ریختن تمام آگاهی های کوچک و بزرگم درباره این مردم. اگر آنها به احمدی نژاد رای بدهند باید منتظر یک انقلاب یا انفجار درونی بود.
امشب شب بسیار بدی بود. نه از آن رو که موسوی را دوست دارم و او کمی کوتاه آمد. نه. موسوی مانند یک فوتبالیست قواعد مناظره و گفتگو را می شناسد و درون بازی فوتبال لگد نمی زند و مشت نمی زند.
اما من کمی می ترسم از این مردم. مردم ما در نوع استدلالهایشان به ناخودآگاه خود رجوع می کنند. آنها به هر کس رای بدهند برای من قابل احترام است اما گر به احمدی نژاد رای بدهند یعنی من بخش بزرگی از این مردم را نمی شناسم. یعنی مردم ما سقوط اخلاقی کرده اند.و این فاجعه است. راستی چظور می توان این سقوط را در ادبیات نشان داد؟ من دارم به همین فکر می کنم.
شاد باشی
ف - ب
اصلا با آثار بل آشنا نبودم.با این توصیف، فک میکنم از این ویژگی ها خیلی خوشم می یاد، درست همون غار پناهگاهیه که جلویش تار عنکبوتی زده نیست. ممنون از معرفی.
ارسال یک نظر