۱۸ خرداد ۱۳۸۸

نظامي از نگاه كالوينو

سخنم درباره يكي از آثار كلاسيك ادبيات فارسي سده هاي ميانه است، هفت پيكر نظامي. رويكرد ما بيگانگان به شاهكارهاي ادبي خاور زمين غالبا تجربه اي نسبي است، زيرا از وراي ترجمه ها و اقتباس ها تنها رايحه اي دوردست از آن به ما مي رسد و قرار دادن يك اثر در عبارتي ناآشنا هميشه دشوار است. اين شعر به خصوص، قطعا يكي از پيچيده ترين متون است چه به لحاظ سبكي، چه به لحاظ مطلب فكري اش.
هفت پيكر دو گونه داستان شگفت انگيز شرقي را در خود دارد: گونه ي داستان حماسي – افتخار آميز شاهنامه فردوسي (شاعر ايراني قرن دهم كه نظامي از او الهام گرفته) و نوع داستان كوتاه كه از طريق مجموعه هاي قديمي ايراني به هزار و يك شب مي رسد. البته به عنوان خواننده، بيشتر از نوع دوم لذت مي بريم( پس توصيه مي كنم كه با هفت حكايت شروع كنيم و سپس به چارچوب روايت برسيم) اما اين چارچوب نيز از افسون هاي شگفت انگيز و ظرافت هاي اروتيك غني است. في المثل نوازش با پا بسيار جالب است: پاهاي شاه بر كمر آن افسونگر، ميان ابريشم و پرنيان مي لغزد.
در هر حال قادر نخواهيم بود سنت هاي گوناگون را كه در هفت پيكر به يك سو همگرايي دارند، تفكيك كنيم، زيرا زبان تصويري حيرت انگيز نظامي همه آن ها را در بوته اي جذب مي كند و در هر صفحه برگي زرين مي گسترد كه در آن استعاره ها همچون سنگ هاي گرانبها در جواهري فاخر در جوار يكديگر مي نشينند.
ادبيات غرب وراي مشابهت ها و مضمون هاي قرون وسطي – با گذار از كثرت شگفت انگيز عصر نوزايي آريوست و شكسپير- طبيعتا به باروك اغراق آميزي مي رسند؛ و حتا آدونيس، مارينو و پانتامرون و ژ. بازيل در مقايسه با فراواني استعاره هايي كه منظومه نظامي از آن سرشار است و بذر داستانيي كه در هر تصوير نشانده مي شود، بسيار موجز به نظر مي آيند و...
چرا بايد كلاسيك ها را خواند- ايتالوكالوينو- آزيتا همپارتيان- كاروان

هیچ نظری موجود نیست: