۰۲ تیر ۱۳۸۸

تي صفر

حالا كه پيكان در هوا صفير مي كشد و پيكر شير در حال جهش قوس مي گيرد، من مطمئن نيستم نوك پيكان كه به زهر افعي آغشته شده، پوست زرد- قهوه اي ميان دو چشم گشاده را سوراخ خواهد كرد يا به خطا خواهد رفت و امعا و احشاي بي دفاع مرا در معرض دريدن قرار خواهد داد و آنها را روي زمين خون آلود و خاكي خواهد كشيد و پخش خواهد كرد تا پيش از شب لاشخورها و شغال ها آخرين آثارش را از بين ببرند، تمام مسئله براي من اين است كه بدانم دنباله اي كه اين لحظه جزئي از آن است باز است يا بسته.
اگر زمان دنيا در لحظه اي معين آغاز شده باشد و در انفجاري از ستارگان و سحابي ها كه همواره رقيق تر مي شوند ادامه پيدا كند، تا لحظه اي كه انتشار به حد نهايي اش برسد و ستارگان و سحابي ها دوباره شروع به تجمع كنند، نتيجه اي كه بايد بگيرم اين است كه زمان مسيرش را دوباره قدم به قدم طي خواهد كرد و زنجيره دقايق در جهت عكس باز خواهد شد تا دوباره به آغاز برسيم.
مجموعه داستان به هم پيوسته "تي صفر"- داستان تي صفر- ايتالوكالوينو- ميلاد زكريا- نشر مركز

هیچ نظری موجود نیست: