۲۵ فروردین ۱۳۸۷

كتاب عجايب و حقيقت از نگاه شروود اندرسن

در آغاز، آن زماني كه دنيا جوان بود، فكرهاي بسيار زيادي وجود داشت، ولي چيزي به نام حقيقت وجود نداشت.حقيقت ها را خود انسان ساخت. هر حقيقتي تركيبي بود از افكار مبهم و بسيار زياد. حقيقت ها در همه جاي دنيا بودند و همه هم زيبا بودند. در اينجا قصد ندارم همه آنها را براي شما بازگو كنم. حقيقت پاكدامني بود و حقيقت شوريدگي، حقيقت تمكن و فقر، صرفه جويي و اسراف، حقيقت بي بند و باري و بي قيدي. صدها و صدها حقيقت وجود داشت و همه هم زيبا بود و آن وقت آدم ها از راه رسيدند. هر كس كه پيدايش شد به يكي از حقيقت ها چنگ انداخت و بعضي ها كه خيلي قوي بودند ده ها حقيقت را در چنگ خود گرفتند
اين حقيقت ها بودند كه مردم را به عجايب بدل كردند. درست در همان لحظه اي كه يك نفر حقيقتي را براي خودش برمي دارد و آن را حقيقت خودش مي خواند و سعي مي كند زندگي اش را با آن بگذراند، خودش به عجايب و حقيقتي كه به آن ايمان آورده است، به دروغ بدل مي شود
ملكوم كاولي درباره اندرسن استاد همينگوي، فاكنر، ولف، ميلر و... مي گويد: لحظه هايي از زندگي امريكائيان وجود دارد كه اندرسن اولين و آخرين توصيف كننده آنها بوده است

مترجم: روحي افسر

۴ نظر:

ناشناس گفت...

به نظرتون من مترجم خوبی می‌شم/ منظورم ترجمه‌ی شعره ها؟
لیلا

محمد مطلق گفت...

خانم ملك محمدي از قديم گفته اند خواستن توانستن است. به قول دكتر قمشه اي همين كه مي گوييد مترجم خوب يعني چنين چيزي ممكن است. اما چيزي كه در مورد خودم در ارتباط با كارم فكر مي كنم و هميشه اعتقاد داشته ام اين است كه اي كاش مي توانستم مثل ورزشكارها باشم يعني انديشه حرفه اي بعلاوه رفتار حرفه اي. يك فوتباليست براي فوتباليست شدن خيلي كارها بايد انجام دهد و خيلي چيزها را نه.هيچ فكر كرده ايد براي نويسنده شدن يا مترجم و يا شاعر شدن چه كارهايي بايد انجام داد؟ بسياري از ما گول استعداد را مي خوريم،بدتر از آن خيلي ها همسو شدن با يك جريان و قرار گرفتن در يك موج، اين طور نيست؟ به نظر من استعداد يعني همين كه يك نفر مي گويد "مي خواهم" اما اين به خودي خود چيزي را حل نمي كند. براي شدن بايد تلاش كرد و البته كمتر غر زد

ناشناس گفت...

سلام خوش تيپ.

محمد مطلق گفت...

سلام بر صولت عزيز و همه بچه هاي جام جم دم در تحريريه سلام منو بلند داد بزن