۱۴ مهر ۱۳۸۷

باكره و كولي

لارنس در "باكره و كولي" به طرح اين مسئله مي پردازد كه آنچه جسم، عشق جسماني و شهوت از تو مي خواهد پاك تر و منزه تر از اخلاق است: خانه كشيش روستا را كه سمبل اخلاق گرايي است سيل ويران مي كند، ديوارهاي سنگي حصار فرو مي ريزند تا حجاب ها كنار برود و هركه خواست درون خانه را ببيند و امواج آنچنان فشاري به خانه مي آورد كه مجبورش مي شود همچون انساني عصا قورت داده خم شده و به رودخانه سلام كند در حالي كه پشت عمارت پر از آت و آشغال و نخاله ها و گل و لاي است يعني همان كثافت پنهان. ايوت دختر كوچك كشيش و "مادربانو" تنها مانده اند، مادربانو كه مي تواند نمادي از اضمحلال يك نسل كور باشد، نسلي كه "همچون خزندگان باستاني بي هيچ تحركي تا ابد به حالت اغما زنده مي مانند" به ستون ها كوبيده مي شود و مي ميرد تا چشم هاي نابينايش بتركد و بيرون بيايد. اما "كولي" مردي كه با تمنايي بي پرده ايوت را مي نگرد او را نجات مي دهد تا در طبقه دوم و در بسترش براي جلوگيري از لرزش هاي جان كن بدن ها با او هم خواب شود و صبح ايوت را وقتي كه در خوابي عميق فرو رفته است با حوله هاي خونين رها كند و بگريزد. ايوت با شكستن شيشه هاي پنجره توسط افسر پليس از خواب بيدار مي شود و در حالي كه مبهوت از جاي خالي كولي، بدن برهنه اش را مي پوشاند، با خود به زمزمه مي گويد :"او حق داشت او كاري جوانمردانه كرد."
پيش از ايوت مادر او – سينتيا زن بدكاره – نيز همين راه رفته و به نداي تن خويش پاسخ داده است. زني كه دو دختر خود را رها مي كند و با مردي جوان مي گريزد. با اين همه كشيش، شوي او، به دليل حقارت برده وارش هرگز كينه اي از او به دل نمي گيرد و پيوسته عاشق وفادارش مي ماند! البته لارنس از زبان ايوت و خواهرش، كشش جنسي را به دو بخش والا و پست تقسيم مي كند و عشق را برابر با نوع متعالي آن مي داند كه وقتي نداري اش براي به به دست آوردنش تلاش مي كني و وقتي داري اش براي رها شدن از آن.
اگر رمان باكره و كولي را در بستر ادبيات اخلاق گراي انگليسي در نظر بگيريم و دست به ارزيابي بزنيم قاعدتا چنين فلسفه اي كه در پس داستاني جذاب مخفي است عجيب تر مي نمايد: گويي لارنس وظيفه دارد در ميان نويسندگان انگليسي فرياد بزند:"زنان هم مي توانند از فرط شهوت بسوزند" كاري كه پيش از او خانم ماریان اوانز- جورج اليوت - در ميدل مارچ كرده است.
اگر از انتهاي رمان كه اندكي شبيه فيلم هندي مي شود و نيز "توصيف به واسطه صفت" كه به نويسنده مقام قاضي اعطا مي كند بگذريم، اين رمان يكي از شاهكارهاي ادبيات انگليس خواهد بود.
كولي و باكره - ديويد هربرت لارنس - كاوه مير عباسي - نشر لوح فكر

هیچ نظری موجود نیست: