۱۹ آذر ۱۳۸۶

چشم هايش آبي انتحار

به خوبي منعكس كننده احساسات يك ترك است. كمتر پيش مي آيد در كنسرت هاي يوسف مردم هاي هاي گريه سر ندهند و البته صداي گيرا و اجراي متفاوتش نيز به فضاي احساسي ناظران دامن مي زند. اشعار او چندان عميق نيست اما به زندگي روزمره مردم اشاره دارد، با همان زبان كوچه و بازار و شكستگي هاي شيرين خاص خود. يوسف حيال اوغلو( پسر خيال) در تركيه به مردي شهرت دارد كه از چشم هاي دريايي اش انتحار مي بارد. با اين همه نا اميدي به زيباترين شكل خود در ترانه هاي غنايي يوسف جلوه مي كند
ترانه زير را به شكل خلاصه برگردانده ام
كي قرار گذاشتي، راه ات را كشيده بروي؟ كدام حرف من به تو برخورد، اين گونه نازك دل شدي؟ كدام اتوبوس بگو، كدام هواپيما، كدام ترن، تو را ربود از من؟ كدام دست رقصنده حالا، در خرام است با كمرت؟ كدام باد ترانه مي خواند در اعماق ماه ايزدبانوي تن ات
كدام شيشه را با سرم بشكنم، لنگه كدام در را با شانه ام؟ در كدام ميخانه ديوانه شوم، ميزها را بريزم به هم؟ كله خرفت و ابله ام را، به ديوار كدام كلانتري بكوبم؟ به كدام حقيقت زشت سر آوردي اتوپيامان را؟ براي كدام گلوي گرسنه گشودي، رازهاي مگومان را؟ آخر خودم را وسط كدام جاده پرت كنم، پهن شوم زير ماشين ها؟ به كدام شيوه راحت مي ميرم؟ آگهي بدهم بهتر است از اينكه شهر به شهر جست و جوي ات كنم! جايزه مي گذارم براي آنكه زنده يا مرده ات را به من برساند
كدام دعاي مبارك، ذكر كدام اوليا، تاثير مي كند كه تو برگردي؟ كدام خواهش سفله بگو، خاموش مي كند آتش قلبم را؟ مي شود اين گونه؟ مي شود؟ اين ها از دست آدمي مثل من ساخته است؟ عشقي كه مي گويي دستمال است مگر؟ مچاله كني و به گوشه اي بيندازي؟ وفا اين همه ساده است؟ خريده مي شود؟ فروخته مي شود
كدام جيب بر از جيب پاره ام تو را كش رفت؟ كدام انبر جدامان كرد؟ كدام حمال كريه چمدان ات را برداشت؟ كدام رفتگر رد پايت را جارو كشيد؟ آرامش كدام منظره پاگيرت كرد؟ كدام تخيل شارلاتان اين گونه خيالت را دزديد؟ سررسيد كدام وعده جذب كرد مثل پنبه قلبت را
كدام گلوله پاره پاره ام مي كند؟ كدام بك چي كدام پليس دستگيرم مي كند؟ و... يا مي بخشد مرا؟ آه كدام مصلا تطهيرت خواهد كرد
اين ديگر چگونه جدايي است

۱ نظر:

ناشناس گفت...

okuyordum
Tesekkurler