جان ميلتون براي دوزخ مزاياي فراواني قايل است كه يكي از آنها فراغت از رقابت و تعالي جويي است. آنجا كسي به رقابت بر نمي خيزد، به فكر ساختن موقعيتي نيست، به فكر پاداشي نيست و طلب منفعتي ندارد. در ميان شعله هاي دوزخ كه ممون معمار بزرگ شياطين نقشه آن را ريخته و ثلث فرشتگان درگاه ايزدي كه رانده شدگان و نفرين شدگان اند ديوارهاي آتشين آن را با سقفي از الماس نفوذ ناپذير ساخته اند تا جايگاه ابدي شان باشد و قصري براي پيكار با آسمانيان، مساوات حاكم است و تعالي و رقابت يعني عذابي دردناكتر. آنجا همه با حالي نزار بر درياچه آتش راه مي روند و گوگرد جهنمي را استنشاق مي كنند. همه باهم از آب گنديده لته مي نوشند و دچار نسيان ابدي مي شوند، گويي دوزخ همان جامعه كمونيستي است كه فرديت آدم ها در آن مضمحل است. فرد جمع است و جمع فردي است كه پادشاهي در لهيب آتش را به بندگي در آسمان برگزيده است
جريمه: خواندن رمان دوهزار صفحه اي جنگ و صلح تالستوي با ده ها پرسناژ، كشنده تر از جريمه مشق دبستان است اما ديگر جاي شانه خالي كردن نيست، بايد اين جريمه را پرداخت. خدا به دادم برسد
جريمه: خواندن رمان دوهزار صفحه اي جنگ و صلح تالستوي با ده ها پرسناژ، كشنده تر از جريمه مشق دبستان است اما ديگر جاي شانه خالي كردن نيست، بايد اين جريمه را پرداخت. خدا به دادم برسد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر