۲۱ آذر ۱۳۸۶

اگر پوشكين زنده بود چه شادمان مي شد

تالستوي نا اميد از نويسنده شدن به كتابخانه پناه مي برد اسناد خانوادگي را زير و رو مي كند به زندگي پدر زنش مي انديشد و مي نويسد: نمي توانيد تصور كنيد كه اين كار مقدماتي كه به منزله شخم زدن زمين به منظور پاشيدن بذر است چقدر دشوار است. به راستي سخت است انسان پيوسته فكر كند و در نظر آورد كه شخصيت هاي در حال شكل گيري عاقبت به چه صورتي در خواهند آمد يا اثر پردامنه اي كه انسان در كار پديد آوردن آن است به كجا خواهد انجاميد. در نظر آوردن اين همه امكان گوناگون در پرداخت شخصيت و انتخاب يكي از ميان ميليون، بي نهايت دشوار است

تالستوي بعد از شخم زدن مي نويسد: درست شد، حالا فقط بايد نوشته هايم را تصحيح و تكميل كنم

و پس از پايان جنگ و صلح: انديشه هاي من در خصوص حدود آزادي انسان و دريافتم از تاريخ بدعتي ناگهاني نيست، اين انديشه ها حاصل كار و تلاش فكري تمام عمر من است، جزئي از جهان بيني من است كه خدا مي داند به چه قيمتي پرورده و پرداخته شده و چه شيرين كامي و آرامشي برايم فراهم آورده اند. با اين همه مي دانم كه مردم به صحنه هاي هيجان انگيزي كه شرح گفتار يا اعمال فلان دوشيزه است توجه بيشتري مي كنند. زيرا درك اين چيزها براي شان آسان تر است و كسي به اصل كار من نخواهد پرداخت

با اين همه آدمي مثل بوگوردين هم پيدا مي شود كه با خواندن جنگ و صلح بگويد: اگر پوشكين زنده بود چه شادمان مي شد
از مقدمه جنگ و صلح - لئون تالستوي - سروش حبيبي

۱ نظر:

Turkay گفت...

merheba
1-cox cox sevindim seni tapdigimdan soyleyebilemerem
2- حیال اوغلو یازما یاز حایال اوغلو
3- siirlerin eslinide yaz