۲۲ تیر ۱۳۸۷

دير راهبان

زندگي فرايرا دو كاسترو كم از رمان كوتاه او "دير راهبان" جذاب نيست: كودك پرتغالي پدر را كه از دست داد با روي زشت زندگي روبه رو شد. مردي شياد به سوداي كار در برزيل مادر را فريفت و كودك را با گروهي از كارگران كائوچو به جنگل هاي ژرف و مرطوب آمازون فرستاد. دو كاسترو تا شانزده سالگي در اين جنگل هاي خطرناك كار كرد و پس از آشنا شدن با خشونت هاي بشري گريخت. او مي خواست به وطن باز گردد اما چگونه؟ بايد كار مي كرد و مي آموخت حتي با خواندن تكه كاغذي كه در خيابان ها مي يافت و همين تجربه او را سال ها بعد به نويسنده اي بزرگ تبديل كرد. نويسنده اي كه نه تنها ديگر مي توانست به كشورش پرتغال برگردد بلكه به تمام قاره هاي جهان هم سر بزند و فروش كتاب هايش اين امكان را براي دو كاسترو فراهم كرد. او دنيا را دور زد و كتاب مصور " دور جهان" را نوشت.
دير راهبان – اولين اثر ترجمه شده از او به فارسي- در عين سادگي بسيار شگفت انگيز است. بهانه اي كوچك تمام رمان را در مي نوردد: آلمان ها در حال پيشروي در خاك فرانسه هستند و "مقام مافوق" ديري در يكي از روستاهاي دوبره دستور مي دهد بر اساس قوانين بين المللي روي بام دير كلمه" ميسيون" با رنگ سفيد نوشته شود تا دير مورد حمله هوايي قرار نگيرد. پدر ژرژ مورنيه همچون وجدان دير تذكر مي دهد كه در اين روستا تنها كارخانه مي تواند بهانه حمله باشد و از آنجايي كه هر دو ساختمان دير و كارخانه شبيه همند با نوشتن كلمه ميسيون بر بام دير در واقع هواپيماها را براي حمله دقيق تر راهنمايي كرده ايم اين درحالي است كه دير 11 ساكن مجرد و كارخانه چهارصد كارگر خانواده دار دارد. كشمكش ها، نامه نگاري ها براي مقام مذهبي در پاريس و جلسه هاي پي در پي براي اتخاذ اين تصميم كه بالاخره كلمه ميسيون نوشته شود يا نه بسيار جذاب خواندني است.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

ناشناس چيه؟ كامران محمدي گفت: سلام. پس نقد من چي شد؟!!

محمد مطلق گفت...

كامران عزيز با كمال افتخار اولين روز بعد تعطيلات، دارم مي رم شمال برگشتم تو وبلاگه راستش رو بخواي توي مغزم نوشتمش!
شايد هم زودتر ته تهش يك هفته!