۰۱ مرداد ۱۳۸۷

نگاهي به رمان چاپ نشده"آنجا كه برف ها آب نمي شوند"كامران محمدي

آيا آنچه مي خوانم ادبيات است؟ اين نخستين پرسش استتيكي است كه بايد در مواجهه با يك اثر پرسيد. پرسشي كه مثل تيزاب گوشت و پوست اثر را در خود حل مي كند و اسكلتي برهنه را نمايان مي سازد. آيا اصلا اسكلتي به جا مانده يا با اسيد تيز اين پرسش آب شده و رفته است؟ من عادت دارم مدام اين سوال را هنگام خواندن قطعه شعري، داستاني و رماني هرچند بزرگ از خودم پرسيده باشم. آيا "پدرو پارامو"ي خوان رولفو رمان است؟ ترديد دارم. حالا هزار بار هم كه از فرا روايت و فرامتن برايم گفته باشيد باز كمكي به رفع ترديد من نكرده ايد، من فكر مي كنم براي پاسخ به اين پرسش بايد به سراغ كلاسيك ترين تعاريف رفت. تعاريفي كه مرزبندي همه چيز در آن به دقت رياضي است.
با اين همه پرسش " آيا آنچه مي خوانم رمان است؟" يا " آيا آنچه مي خوانم شعر است؟" پيش از اين بارها و بارها پرسيده شده و پاسخ آن به نوعي توافق جمعي تبديل شده است. من هم قصد آن را ندارم كه در بررسي" آنجا كه برف ها آب نمي شوند" چنين سوالي را مطرح كنم و در پي پاسخش باشم اما دوست دارم بپرسم "چه اتفاقي مي افتد كه رمان مي نويسيم؟" آيا اين پرسش، پرسشي حاشيه اي است يا آنكه مي تواند مثل سوال قبل كه نقش تيزاب را بازي مي كند ما را به اسكلت يا همان جوهره متن نزديك كند؟ خواهيم ديد.


اين رمان به زودي از سوي نشر چشمه منتشر خواهد شد

۲ نظر:

ناشناس گفت...

خوبي عزيز. من مطالب اين‌جا را زياد مي‌خوانمم و از معرفي كتاب‌ها هم استفاده مي‌كنم. فقط چون از گوگل ريدر استفاده مي‌كنم، كامنت نمي‌توانم بگذارم.
موفق باشي.

ناشناس گفت...

ارادت دارم رفيق.