۰۷ مرداد ۱۳۸۷

والاس مارتين و نظريه هاي روايت

نظريه هاي روايت والاس مارتين كاري نمي كند جز طبقه بندي و رياضي كردن خيلي از چيزهايي كه درباره رمان مي دانيم و البته همين موضوع به هيجان خواندن مي افزايد. من كه با خواندن هر صفحه، محكم به پيشاني ام مي كوبم، بر مي گردم دوباره مي خوانم و به جاي نت برداري مجبور مي شوم تقريبا همه آنچه را كه خوانده ام رونويسي كنم.
در نقد يا حاشيه پردازي كه چند روز پيش براي "آن جا كه برف ها آب نمي شوند" نوشته بودم به موضوع "فرديت" و "اعتراف" اشاره كرده بودم كه ديشب با تحليل جالبي در "نظريه هاي روايت" به آن برخوردم. بسيار ساده و بسيار رياضي. كاري نمي توانستم بكنم جز اينكه محكم به پيشاني ام بكوبم و از اول تا آخرش را رونويسي كنم:
" بيشتر منتقدان انگليسي و آمريكايي بر اين عقيده اند كه رمان در سده هجدهم پا گرفت و هر نظريه جامعي درباره اين گونه ادبي بايد توضيح دهد كه چرا رمان در آن زمان پديد آمد. منتقداني كه بر ويژگي فني رمان تاكيد دارند بر اين عقيده اند كه "نقطه ديد ذهني" و "ثبت خودآگاه" آن گاه در ادبيات اهميت يافت كه فلسفه، انديشه سياسي و جامعه بر" استقلال فرد" تاكيد كردند. به زعم كساني كه رمان را نمايش واقعيت اجتماعي مي دانند، ظهور رمان مقارن است با پيدايش طبقه متوسط به عنوان نيروي شكل دهند تاريخ و پايان بخشيدن به دوراني كه ادبيات، همه افراد جامعه جز ثروتمندان را موجوداتي زمخت و مسخره و نالايق به حساب مي آورد.
در مورد اعتراف هم نوشته بودم كه در اين كتاب از نظر "فراي" به دو شكل مطرح شده است: "اعتراف" كه نگرش از درون است به خويش و "واكاوي" كه تحليل رفتاري ديگران است.
نظريه هاي روايت كه به عنوان يكي از متون درسي مهم ادبيات داستاني در دانشگاه هاي معتبر دنيا تدريس مي شود توسط محمد شهبا ترجمه و سال 82 از سوي نشر هرمس به چاپ رسيده است.

هیچ نظری موجود نیست: