۰۱ مهر ۱۳۸۶

كتاب، توهم / نكته سنجي

آدم نكته سنج روبرويت مي ايستد و مي گويد يقه ات كج است يا سبيلت را خوب نزده اي. نكته سنجي در فرهنگ ايراني معادل هوش اجتماعي و به همان نسبت، آداب داني به شمار مي رود اما اين هوش وقتي در ارتباط با كتاب خواني به ويژه نقد حرفه اي معنا پيدا مي كند، چيز خطرناكي از آب در مي آيد. آدم نكته سنج در واقع همان آدمي است كه به دليل تفكر استقرايي از درك كلي اثر عاجز مي ماند، هيچ نويسنده جهاني را نمي توانيد مثال بزنيد كه داراي چنين شيوه اي در انديشيدن باشد، مثال جالبي مي زنم كه همين ديشب در فصل هاي پاياني" ابله" به آن برخوردم. در جايي داستايوفسكي يادش مي رود كه نامه را آگلايا براي پرنس نخوانده بلكه آن را به خود او داده تا بعد بخواند ولي از زبان آگلايا چنين اشتباهي را مرتكب مي شود تا جايي كه سروش حبيبي مترجم اثر در پي نوشت مي نويسد، اينجا نويسنده اشتباه كرده و روال داستان را گم كرده است اما من جرات تصحيح آن را ندارم. سوال من اين است كه آيا واقعا براي داستايوفسكي اين موضوع خيلي مهم بوده؟ جواب روشن است نه. داستا يوفسكي به شكل ديگري فكر مي كند او اساسا آدم نكته سنجي نيست و حتي جايي هم به طنز نويسنده جواني را به نقد مي كشد كه چقدر در احوال مردم دقيق مي شد! حال آنكه آثار خود او حاصل چيزي جز اين دقت و مراقبه حال و رفتار ديگران نيست اما همان طور كه گفتم او به جرياني ديگر از انديشه وابسته است، يعني به شكل ديگري دقت مي كند، چيزي كه لويي استروس در مورد ساختار گرايي مي گويد:" اين موضوع اساسا شكل ديگري از تفكر و نوع ديگري از انديشيدن است." آدم هاي نكته سنج و دقيق البته عادت هاي رفتاري و انديشه اي جالبي هم دارند
يكي از عادات آدم هاي نكته سنج نت برداري است، نت برداري به خودي خود هيچ عيبي ندارد اما وقتي شما از يك اثر 1500 صفحه اي دو سه جمله نت بر مي داريد يعني اينكه بقيه را دور ريخته ايد، شك نكنيد، اجازه دهيد سوالي بپرسم و آن اينكه چگونه مي خواهيد از "فراسوي نيك و بد" نيچه، نت برداري كنيد؟ جايي كه هر جمله جمله ديگري را نقض مي كند؟ جايي كه معنا در فراسوي تضادها و تعارض ها شكل مي گيرد، اينجا نكته سنجي و شعور استقرايي چگونه به دادمان خواهد رسيد؟ نت برداري از رمان يا آثار فلسفي دقيقا مثل اين است كه بخواهيم از سمفوني پيچيده و لايه لايه واگنر يا اشتراوس دو سه نت را جدا كنيم و آن را جايي براي خود داشته باشيم خب قاعدتا اين نت ها فقط به درد زنگ تلفن همراه مي خورد اما فاجعه اينجاست كه با همان چند نت در كسوت منتقدي وارد ميدان شويم و به تحليل اثر بنشينيم، مثلا " نيچه انسان ضد زني بود و در جايي هم گفته است اگر نزد زنان مي رويد تازيانه را فراموش نكنيد" در مقابل نكته سنج ديگري مي گويد:" نيچه در زنانه ترين محيط بزرگ شد، نزد خاله ها و عمه ها و... و هميشه هم در زندگي شخصي احترام و ارادت خود را به زنان ثابت كرد." راستي كدام يك از اين ها نيچه است؟ آنكه در جست و جوي ابرانسان خويش مسئله قدرت و جنگ را مطرح مي كند يا مردي مهربان كه براي نجات جان اسبي به زير كالسكه مي رود؟ اين نكته ها را چگونه مي شود سنجيد و با هوش اجتماعي به تحليل شان نشست؟ آيا جز اين است كه حقيقت ملغمه اي از تضاد ها و تعارض هاي نا هم سويي است كه مدام با هم در ستيزند؟ پس چگونه مي توانيم دل مان را به نكته سنجي مان خوش كنيم؟

هیچ نظری موجود نیست: