۱۲ آبان ۱۳۸۶

قطار مي رود

قطار مي رود
تو مي روي
تمام ايستگاه مي رود
و من چقدر ساده ام
كه سال هاي سال
در انتظار تو
كنار اين قطار رفته ايستاده ام
و همچنان
به نرده هاي ايستگاه رفته
تكيه داده ام
براي ادبيات سه دهه اخير ايران اين شعر كافي است بيش از اين هم نيازي نيست. بگذريم از شعر ديگري كه مرحوم سلمان هراتي سرود و بيتي از پرويز بيگي، باقي همه فسانه است

۲ نظر:

ناشناس گفت...

موافقم. اين شعر رو خيلي دوست دارم و بخصوص حسي رو كه درش هست و احساسش مي كنم

ژان والژان گفت...

موافقم ... این شعر فوق العاده ست :)