۲۰ آبان ۱۳۸۶

بايد نفسي پل شد و از خويش گذشت

زین بحر جهانی خطر اندیش گذشت
آسوده همین کشتی درویش گذشت
محو است کنارعافیت بی تسلیم
باید نفسی پل شد و از خویش گذشت

بيدل به سجود و بندگي توام باش
تا بار نفس به دوش داري خم باش
زين عجز که در طينت تو گل کرده است
الله نمي توان شدن آدم باش
بعد از داستايوفسكي نويسندگي مرد، بعد از بيدل دهلوي شاعري

هیچ نظری موجود نیست: