۱۸ آبان ۱۳۸۶

هزار افسان، هزار افسون، هزار افسوس

اعراب وقتي براي اولين بار"ماس" ديدند، يك الف و لام به آن اضافه كردند تا شد "الماس" ما هم از آنجايي كه در طول تاريخ مردمي نوخواه بوده ايم به تبع اعراب گفتيم" الماس" اما عرب جماعت ديدند زبان و فرهنگ پارسيان "الماس" را در خود بلعيد و رنگ عربي آن را زدود. چاره اي جز اين نماند كه دوباره الف و لام ديگري به آن اضافه كنند تا بشود"الالماس" حالا هم اگر ما بنا به روحيه نوخواهي خويش بگوييم الالماس، شك نكنيد كه عربي آن خواهد شد "الالالماس" اين بده بستان فرهنگي هميشه ميان ما و اعراب وجود داشته، نمونه اش هم هزار و يك شب كه نسخه پهلوي آن، شد "الف خرافه" و ما هزار افسان را دوباره از الف خرافه گرفتيم
من كوشش محمد جعفري( قنواتي) را مي ستايم كه با جمع آوري داستان هاي شفاهي جنوب از راوياني بومي و درس نخوانده و مقايسه آنها با قصه هاي هزار و يك شب، نشان داده است كه اين داستان ها ريشه اي ايراني دارند و بس. اگر نامي از بغداد يا هند و مصر هم برده مي شود، جز اين نيست كه گسترده بودن جغرافياي فرهنگ ايراني را نشان مي دهد
يادآوري پي در پي داستايوفسكي از هزار ويك شب و هارون و الرشيد و يادآوري مدام پراپ، نويسنده ريخت شناسي قصه پريان از اين قصه ها و اينكه چه انقلابي در ادبيات اروپا به وجود آورده است. ترغيبم كرد تا آنها را جدي تر بخوانم و قصه هاي شفاهي هزار و يك شب قنواتي كمكم كرد تا خود اصل قصه ها را بهتر بفهمم

۲ نظر:

ناشناس گفت...

هر چی می‌کشیم از دست خودمونه. این روحیه‌ی نوخواهی ما گند زده به همه‌چیزمون. یه استاد دانشگاه داشتم می‌گفت ایرانی‌های باستان به هونگ می‌گفتن هَوَنَ. حالا چه ایرادی داشت وقتی دستگاه خردکن وارد ایران شد اسمش رو می‌ذاشتن هَوَنَ و این اسم، جای مولینکس ـ که ظاهرن اولین مارک خردکنی ِ که وارد ایران شده ـ رو می‌گرفت. الان ملت به هردستگاه خردکنی با هر مارکی می‌گن مولینکس.یعنی اگه تفال، دلونگی،بیم یا هرچیز دیگه‌ای باشه، اسمش مولینکسه. خنده‌دار نیست؟

ناشناس گفت...

می دانید با هر مطلب جدیدتان حسرت به دل من می گذارید که با این عمر که به بطالت گذشته و این وقت که مدام کم می آید و نمی توانم همه را بخوانم چه باید بکنم؟