مي بينم كه قهقهه سر داده ايد و مي گوييد: " هاهاها پس با اين حساب و در اين صورت بايد مثلا از دندان درد هم لذت ببري!" جواب مي دهم چرا نبايد ببرم؟ حتي دندان درد هم لذت دارد. اتفاق افتاده كه يك ماه تمام درد دندان كشيده ام. مي دانم چه دردي است. بديهي است كه در اين گونه موارد در خاموشي و تنهايي به خود خشم نمي گيريم، فقط ناله مي كنيم وبا اين حال، اين ناله ناله معمولي نيست، بلكه شيون از شادي است و در اين نشاط كردن از رنج ، مطلب گفتني بسيار است. مخصوصا در همين شيون ها و ناله هاست كه همه لذت ها و ميل هاي ما جمع شده است. در همين جاست كه لذت بردن از درد را مي شود فهميد: اگر كسي لذتي نبرد كه ناله نخواهد كرد
آقايان من، خواهش مي كنم يك بار ناله فرد تربيت شده قرن نوزدهم را وقتي كه دندان درد دارد بشنويد و بعد هم در روز دوم و سوم، كه ديگر مثل اول ناله نمي كند، بار دوم ديگر به سادگي نمي نالد كه دندان درد دارم، اين فرد تربيت شده مثل رعيت يا دهقان نمي نالد، بلكه مثل كسي ناله سر مي دهد كه روحش با فرهنگ و تربيت غربي عجين شده است، مثل كسي كه خودش را به اصطلاح امروزي ها" زمين و ملتش را جدا كرده است" مي نالد. ناله هايش تا حدي خام، ساختگي و خشم آلود است، تمام شب و روز ادامه دارد. خوب مي داند كه اين ناله ها كوچك ترين تاثيري در حال او ندارد، خودش از همه كس اين را بهتر مي داند. مي داند كه خود را و ديگران را بيهوده رنج مي دهد و تحريك مي كند. حتي مي داند ديگران كه در برابر ايشان اين همه به خود زحمت مي دهد و حتي خويشانش كه شاهد ناليدن هاي او هستند، به هيچ وجه درد او را باور ندارند و با خودشان مي گويند كه مي تواند ساده تر و آرام تر از اين بنالد. مي تواند بدون اين همه ناآرامي كردن ها، كه علتش فقط خشونت ذاتي و تمايل به آزار دادن ديگران است، ناله كند. خوب مخصوصا در همين رنج ها و دانستن ها و پيچ و خم هاست كه لذت هست
آقايان من، خواهش مي كنم يك بار ناله فرد تربيت شده قرن نوزدهم را وقتي كه دندان درد دارد بشنويد و بعد هم در روز دوم و سوم، كه ديگر مثل اول ناله نمي كند، بار دوم ديگر به سادگي نمي نالد كه دندان درد دارم، اين فرد تربيت شده مثل رعيت يا دهقان نمي نالد، بلكه مثل كسي ناله سر مي دهد كه روحش با فرهنگ و تربيت غربي عجين شده است، مثل كسي كه خودش را به اصطلاح امروزي ها" زمين و ملتش را جدا كرده است" مي نالد. ناله هايش تا حدي خام، ساختگي و خشم آلود است، تمام شب و روز ادامه دارد. خوب مي داند كه اين ناله ها كوچك ترين تاثيري در حال او ندارد، خودش از همه كس اين را بهتر مي داند. مي داند كه خود را و ديگران را بيهوده رنج مي دهد و تحريك مي كند. حتي مي داند ديگران كه در برابر ايشان اين همه به خود زحمت مي دهد و حتي خويشانش كه شاهد ناليدن هاي او هستند، به هيچ وجه درد او را باور ندارند و با خودشان مي گويند كه مي تواند ساده تر و آرام تر از اين بنالد. مي تواند بدون اين همه ناآرامي كردن ها، كه علتش فقط خشونت ذاتي و تمايل به آزار دادن ديگران است، ناله كند. خوب مخصوصا در همين رنج ها و دانستن ها و پيچ و خم هاست كه لذت هست
داستايوفسكي - يادداشت هاي زير زميني - رحمت الهي
۲ نظر:
عالي بود خيلي خيلي لذت بردم
داستایوسکی جان! عجب راست میگویی. من مدتها است که نمیدانم چه مرگم است و دردی دارم که نمیدانم چیست و این درد من مایهی آزار دیگران است و تسکین هم نمییابد و بهگونهای با گوشت و خونم عجین شده که دیگر نه جزئی از من، که همهی من شده است. یعنی تو میگویی علتش این است که به آزار دیگران تمایل دارم؟ شاید هم دارم.نمیدانم
ارسال یک نظر