۰۲ مرداد ۱۳۸۶

بوطيقاي زبان/استعاره 1

در زبان و ادب فارسي استعاره به تكنيكي گفته مي شود كه بر اساس آن يكي از سويه هاي تشبيه افتاده باشد. به عنوان مثال در عبارت"عمرمثل باران است" عمر و باران دو سويه تشبيه هستند كه مي توانيم با برداشتن يكي از آنها استعاره بسازيم يعني بگوييم "عمر" و منظورمان "باران" باشد يا برعكس. بر اين پايه مي توان انواع و اقسام استعاره را به دست آورد و يا حتي با برداشتن ادات تشبيه"مثل، مانند، همچون و..." عبارات تازه اي ساخت: "عمر باران" ، " باران عمر" ،" عمر باراني" و...
در فلسفه تحليل زبان استعاره شامل هر نوع عاريه گيري و يا قرارداد و جايگزيني است كه در آن چيزي به جاي چيز ديگر كاربرد پيدا مي كند. بنابراين " نماد"، " نمايه"،"سمبل"،" مجاز"،"كنايه"و... همه نوعي از استعاره هستند و آنها را مي توان تحت يك قاعده درآورد. با اين همه معناي استعاره بسيار عميق و گاه پيچيده است تا آنجا كه برخي از فلاسفه همچون نيچه درك آن را برابر با درك حقيقت و هستي دانسته اند.
يك تئوري زبان شناختي ماهيت زبان را استعاري مي داند استعاره هايي كه كنار هم مي نشينند و سعي در انتقال پيام دارند:
"باران" قراردادي تاريخي ميان فارس زبانان است كه با آن مي توان مفهومي تحت عنوان" قطره هاي آب كه از آسمان مي ريزد" را انتقال داد. در حالي كه اعراب قرارداد ديگري تحت عنوان"مطر"، آذري ها "ياغييش" انگليسي زبانان "رين" تعدادي از كردها " واران" برخي ديگر " وشن" و برخي نيز" باران" و ترك ها " ياغمور" را براي اين مفهوم برگزيده اند . واژه باران و واژه ها ديگر هيچ ارتباطي با قطره هاي آبي كه از آسمان فرو مي ريزد ندارند و صرفا استعاره اي از آن مفهومند البته اين قاعده فقط شامل گفتار نمي شود و هنگام نوشتن هم ناچار از استعاره سازي هستيم:
باران ، baran ، rain ، وه شه ن ، yagmur و... اين نوشته ها چه ارتباطي با آن اصواتي كه مي شنويم دارند؟
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست: