۰۲ مرداد ۱۳۸۶

پرمي كشم حوالي پنجره ات/ترانه اي از احمد كايا

اي واي
اي واي
چشمم چگونه بخندد به روي آدم ها
هزار گره كور در گلو مانده است
نگو بيا
كه پاي آمدنم نيست
آه بگيرم اين سياهي را
بگيرم و جر دهم پلاسش
آه كه بگيري دست هاي مرا
دست هاي من اگر لرزيد
زمزمه ات اي عشق چه بوسيدني است آن روز
وقتي تمام زيبايي تو را مي فشارم به سينه ام
روز تولد من است
روز تولدم گل من
روز تولد من مي گويي
در اين طلوع مقدس
تا سپيده بمان
گنجشكي از منجوق اشك
پر مي دهم حوالي پنجره ات
و لختي ديگر
دست هاي سياهي مرا خواهد برد
تا قعر اين شب پر سوال
هيچ ام انتظار مكش
ياراي آمدنم نيست

هیچ نظری موجود نیست: