كاراكترهاي ايلياد و اوديسه را به چند طبقه مي توان تقسيم كرد و البته پس از اين تقسيم بندي است كه مي توان به مقايسه اي دقيق تر ميان اين دو اثر از هومر و افسانه هاي پهلواني گيلگمش و شاهنامه فردوسي پرداخت. ناگفته پيداست كه خشت نوشته هاي ميخي گيلگمش به عنوان قديمي ترين درام بشري و معرف تمدن بين النهرين، تاثيري ژرف بر ايلياد و اوديسه و نيز شاهنامه نهاده است اگرچه تاثير گيلگمش را چه در شكل درام و چه مفاهيم عميق آن مي توان تا فلسفه افلاطون و طرح موضوع "ايده" از يك سو و مسيحيت و اسلام با وارد كردن موضوع بهشت و جهنم از سوي ديگر رد يابي كرد. دراين مقايسه به ناچار به اين نتيجه خواهيم رسيد كه چقدر فاصله دين و ادبيات اندك است و گويي هر دو از دل يكديگر زاده شده اند.
در ايلياد و اوديسه طبقه اي از كاراكترها خدايان هستند كه الهه ها ، فرشته ها وحتي اهريمنان را هم مي توان در اين طبقه جاي داد، پس از آن به ديوان و آدمي زادگاني كه سلاله اي خدايي دارند بر مي خوريم. آخيلوس مشهور ترين پهلوان ايلياد كه اختلاف او با آگاممنون كه ناكامي هاي دراماتيك مردم آخايي در جنگ با مردمان ترآواد و شهر تروا را رقم مي زند، از مادري جاوداني كه يكي از الهه هاي آب است، زاده شده است. پس از اين طبقه به پهلوانان قوي هيكل بر مي خوريم كه هر يك عزيز يكي از خدايان و الهه ها هستند اما ريشه خدايي ندارند مثل اوليس قهرمان اوديسه كه همه جا پالاس آتنه (الهه آذرخش) با اوست و در نهايت مردم عادي و ديگر جنگاوران. در سروده هاي هومر گاه خدايان با هم مي ستيزند و گاه آدمي زادگان اما آنجا كه آدمي زادگان سر ستيز دارند درام با مابه ازاي بيروني و در بستري واقعي جريان پيدا مي كند. جغرافياي عيني در كار است و شاعر از رودها و شهرهايي حرف مي زند كه وجود دارند. از جنگي مي گويد كه در گرفته و از آداب و رسومي سخن به ميان مي آورد كه هست. اما واقعا "ايران" و "توران" شاهنامه كجاست؟(دوست دارم بعدا در مورد جغرافيا بنويسم)
طبقه خدايان ايلياد و اوديسه را هم به نوبه خود مي توان به چند بخش تقسيم كرد كه بيشتر مي خواهم در اين مورد بنويسم و البته در پستي ديگر به پاس كوشش بي مثال سعيد نفيسي به معرفي كاملتر خدايان خواهم پرداخت:
خداي خدايان
خداي خدايان و پدر خدايان و مردم، كسي نيست جز زئوس پسر كرونوس. او كه سرور همه خدايان المپ نشين است گرداورنده ابرهاي تيره است و در آسمان ها بر همه خدايان برتري دارد. كرونوس پدر وي كه خداي كشت و زرع است به ديار هادس (زير زمين) رفته و در دشتي پر از ياسمن هاي سفيد است.
پوزئيدون برادر زئوس در زمين فرمانروايي مي كند، زمين بر شانه هاي اوست و اوست كه هرگاه بخواهد زمين را مي لرزاند، برج ها و بارو هاي بلند را فرو مي ريزد و خيزاب هاي بلند را در دريا (سونامي) به سوي ساحل پيش مي راند.
هادس نيز قدرتي معادل پوزئيدون دارد و با يك درجه تخفيف پايين تر از زئوس قرار مي گيرد اما همچون دو خداي بالا از تمامي خدايان قدرتمند تر است او خداي هر آنچيزي است كه زير زمين است، اعم از گنج ها، دانه ها، مردگان و جهنم. هادس در جهنم خود سه نگهبان دارد كه هر سه خواهرند و نام هرسه گورگون است. گورگون گيسواني از مار دارند و به هركه مي نگرند او را به سنگي بدل مي كنند.
در طبقه دوم الهه ها و خداياني داريم كه قدرت شان كمتر از سه خداي آسماني ، زميني و زيرزميني است اما نفوذ و قدرت شان خدشه ناپذير است ان ها فرزندان زئوس هستند مثل هرا، آتنه، آفروديت.
در طبقه خدايان به رب النوع هايي برمي خوريم كه نشانه هاي طبيعت قلمرو حكومت آنها نيست بلكه خود آنهاست. به عنوان مثال قلمرو حكومت زئوس آسمان است اما خود آسمان زئوس نيست، او از گوشه اي از آسمان به گوشه اي ديگر گردونه( ارابه) مي راند و مردان هنگام قسم خوردن عصايشان را به سمتش بلند مي كنند اما رب النوع آفتاب- هليوس- خود آفتاب است نه آنكه قلمرو حكومتش آفتاب باشد....
دوست دارم ذهنم را در اين زمينه براي خودم شفاف كنم و به همين دليل مجبور به نوشتن هستم اميدوارم تحملم كنيد
در ايلياد و اوديسه طبقه اي از كاراكترها خدايان هستند كه الهه ها ، فرشته ها وحتي اهريمنان را هم مي توان در اين طبقه جاي داد، پس از آن به ديوان و آدمي زادگاني كه سلاله اي خدايي دارند بر مي خوريم. آخيلوس مشهور ترين پهلوان ايلياد كه اختلاف او با آگاممنون كه ناكامي هاي دراماتيك مردم آخايي در جنگ با مردمان ترآواد و شهر تروا را رقم مي زند، از مادري جاوداني كه يكي از الهه هاي آب است، زاده شده است. پس از اين طبقه به پهلوانان قوي هيكل بر مي خوريم كه هر يك عزيز يكي از خدايان و الهه ها هستند اما ريشه خدايي ندارند مثل اوليس قهرمان اوديسه كه همه جا پالاس آتنه (الهه آذرخش) با اوست و در نهايت مردم عادي و ديگر جنگاوران. در سروده هاي هومر گاه خدايان با هم مي ستيزند و گاه آدمي زادگان اما آنجا كه آدمي زادگان سر ستيز دارند درام با مابه ازاي بيروني و در بستري واقعي جريان پيدا مي كند. جغرافياي عيني در كار است و شاعر از رودها و شهرهايي حرف مي زند كه وجود دارند. از جنگي مي گويد كه در گرفته و از آداب و رسومي سخن به ميان مي آورد كه هست. اما واقعا "ايران" و "توران" شاهنامه كجاست؟(دوست دارم بعدا در مورد جغرافيا بنويسم)
طبقه خدايان ايلياد و اوديسه را هم به نوبه خود مي توان به چند بخش تقسيم كرد كه بيشتر مي خواهم در اين مورد بنويسم و البته در پستي ديگر به پاس كوشش بي مثال سعيد نفيسي به معرفي كاملتر خدايان خواهم پرداخت:
خداي خدايان
خداي خدايان و پدر خدايان و مردم، كسي نيست جز زئوس پسر كرونوس. او كه سرور همه خدايان المپ نشين است گرداورنده ابرهاي تيره است و در آسمان ها بر همه خدايان برتري دارد. كرونوس پدر وي كه خداي كشت و زرع است به ديار هادس (زير زمين) رفته و در دشتي پر از ياسمن هاي سفيد است.
پوزئيدون برادر زئوس در زمين فرمانروايي مي كند، زمين بر شانه هاي اوست و اوست كه هرگاه بخواهد زمين را مي لرزاند، برج ها و بارو هاي بلند را فرو مي ريزد و خيزاب هاي بلند را در دريا (سونامي) به سوي ساحل پيش مي راند.
هادس نيز قدرتي معادل پوزئيدون دارد و با يك درجه تخفيف پايين تر از زئوس قرار مي گيرد اما همچون دو خداي بالا از تمامي خدايان قدرتمند تر است او خداي هر آنچيزي است كه زير زمين است، اعم از گنج ها، دانه ها، مردگان و جهنم. هادس در جهنم خود سه نگهبان دارد كه هر سه خواهرند و نام هرسه گورگون است. گورگون گيسواني از مار دارند و به هركه مي نگرند او را به سنگي بدل مي كنند.
در طبقه دوم الهه ها و خداياني داريم كه قدرت شان كمتر از سه خداي آسماني ، زميني و زيرزميني است اما نفوذ و قدرت شان خدشه ناپذير است ان ها فرزندان زئوس هستند مثل هرا، آتنه، آفروديت.
در طبقه خدايان به رب النوع هايي برمي خوريم كه نشانه هاي طبيعت قلمرو حكومت آنها نيست بلكه خود آنهاست. به عنوان مثال قلمرو حكومت زئوس آسمان است اما خود آسمان زئوس نيست، او از گوشه اي از آسمان به گوشه اي ديگر گردونه( ارابه) مي راند و مردان هنگام قسم خوردن عصايشان را به سمتش بلند مي كنند اما رب النوع آفتاب- هليوس- خود آفتاب است نه آنكه قلمرو حكومتش آفتاب باشد....
دوست دارم ذهنم را در اين زمينه براي خودم شفاف كنم و به همين دليل مجبور به نوشتن هستم اميدوارم تحملم كنيد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر