«يك روز پاييز
دسته اي از پرستوهاي قلب شاعران پنج قاره جهان
در صفوفي منظم به پرواز درآمدند
سپس آرام آرام به درون صندوقي خزيدند
و آنگاه نام صندوق را پيانو گذاشتند.»
دوستي كه ترانه هاي گريكه را برايم فرستاده است مي دانسته كه روياهاي شبانه ام زمزمه هاي او را كم دارد. ديشب چنان هيجاني داشتم كه تا صبح بيدار ماندم و نوشتم. براي ديوي ماليخوليايي چون من گريكه تسكين بزرگي است. پرستوهاي مهاجر نت هاي تلخ اش را از همين حوالي كوه هاي كردستان چيده اند و با كرشمه آب هاي ارس شست و شو داده اند. با صدايش همه اندوه هومر مي نشيند بر جانم و خدايان يونان را مي بينم كه مرثيه مي خوانند با لهجه گيلكي و مويه مي كنند مثل مادران لر
هديه خوبي بود ممنونم
دسته اي از پرستوهاي قلب شاعران پنج قاره جهان
در صفوفي منظم به پرواز درآمدند
سپس آرام آرام به درون صندوقي خزيدند
و آنگاه نام صندوق را پيانو گذاشتند.»
دوستي كه ترانه هاي گريكه را برايم فرستاده است مي دانسته كه روياهاي شبانه ام زمزمه هاي او را كم دارد. ديشب چنان هيجاني داشتم كه تا صبح بيدار ماندم و نوشتم. براي ديوي ماليخوليايي چون من گريكه تسكين بزرگي است. پرستوهاي مهاجر نت هاي تلخ اش را از همين حوالي كوه هاي كردستان چيده اند و با كرشمه آب هاي ارس شست و شو داده اند. با صدايش همه اندوه هومر مي نشيند بر جانم و خدايان يونان را مي بينم كه مرثيه مي خوانند با لهجه گيلكي و مويه مي كنند مثل مادران لر
هديه خوبي بود ممنونم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر