۰۲ مرداد ۱۳۸۶

عصر پنجشنبه مي رويم

دورت بگردم
عصر پنجشنبه
دستبند نقره هم برايت مي گيرم
با آبشاري از فيروزه و
سرود سيرسيرك ها
مي خواهي عصر پنجشنبه
با چمداني از آفتابگردان بيايم
بگذريم از گورستان هاي شهر
بساط زنگ زده اوراقچي ها
دكل هاي بلند
گرم خانه هاي پر از عطر حشيش و...
بگو قبول
عاشقانه هاي پابلو را هم مي آورم
با همان شعرها كه بوي تمرهندي و لواشك مي دهند
تلخي نكن
بهانه نگير
عصر پنجشنبه مي رويم
و تمام فرشته هاي جهان
بر گورستان هاي نشسته در برف
دست هايشان را درهوا تكان مي دهند
چه بدرقه اي
فيروزه از آسمان مي بارد

هیچ نظری موجود نیست: