من ادبيات خوانده ام و سال ها پيش از وارد شدن به دانشگاه نوشته ام و خوانده ام حالا هم كه روزي مان در خواندن و نوشتن است با اين همه شب كه مشغول تمرين ديكته با دخترم بودم مانده بودم با چه استدلالي به او بفهمانم كه چرا فلان كلمه "و" اش ضمه خوانده مي شود و چرا كلمه ديگري كه هيچ علامتي ندارد را بايد با ضمه بخوانيم! چرا بعضي جاها "ه" صداي كسره مي دهد و چرا در جاي ديگري صداي "ح" اصلا آنقدر رسم الخط هم عوض شده كه با اطمينان نمي توانستم بگويم "خانه ي" درست است يا "خانه" و
مدتي است شايد به دليل همين ضعف در ديكته حقير ويراستاران محترم روزنامه دور تا دور سر ميز من مي نشينند. ميانگين سابقه كاري آنها هم 25 سال است و همه از حرفه اي ترين هاي اين فن هستند با اين همه باز وقتي مي بينم سر يك كلمه كه كدام شكل اش درست است به هم نگاه مي كنند بيش از پيش به معيوب بودن رسم الخط و شيوه نامه هاي فارسي ايمان مي آورم. تنها حسن اين گروه اين است كه ديگر مجبور نيستم داد بزنم و يكي را آن طرف تحريريه صدا بزنم
صحت جان گذار درست است يا گزار؟ ولي چه كنم كه بازهم گاف مي دهم چه گاف هايي
بگذريم. من تركي استانبولي را يك سال بيشتر نخوانده ام اما قسم مي خورم امكان ندارد غلط ديكته اي داشته باشم مگر اينكه شما بگوييد "ز" من بشنوم"چ". زبان تركي و فارسي در مقايسه با هم بسيار متفاوتند. جغرافياي زبان تركي في نفسه مثل كوهستاني سنگلاخي با پيچ و خم هاي فراوان و كشنده است اما فارسي زباني اسپرانتويي، ساده و فاقد فنوتيك پيچيده است كه به سرزميني هموار مي ماند اما رسم الخطي كه براي هريك انتخاب شده دقيقا در جهت عكس حركت مي كند. يعني ترك ها وسط اين كوهستان پر پيچ و خم اتوباني صاف و هموار زده اند و فارس ها از ترس آنكه راننده خوابش ببرد سرزمين هموار زبان شان را پر از دست انداز كرده اند.
من اعتقادي ندارم كه ما هم بايد از حروف لاتين براي نوشتن بهره ببريم اما معتقدم كه همچون كردها مي توان با ساده سازي و دستكاري حروف فارسي به رسم الخطي گوياتر برسيم.
عمده ترين مشكل زبان فارسي اين است كه آنجايي كه نيازي به تنوع وجود ندارد بي دليل از تنوع بهره مي برد و آنجايي كه نيازمند تنوع است از آن بي بهره مي ماند. به عنوان مثال براي يك فارس زبان "ض" و "ز" و "ذ" و"ظ" يك مخرج دارد بنابراين نيازي به متنوع كردن حروف نيست اما از طرف ديگر هيچ حرف صداداري به عنوان علايم راهنمايي كننده براي رانندگي بي خطر در بطن كلمات نوشته نمي شود اين موضوع به ويژه براي نوآموزان يعني در افتادن در جهنم. اساسا با اين تئوري مي توان مدعي شد كه بخش عظيمي از محدود شدن جفرافياي زبان و ادبيات ما به همين موضوع برمي گردد در حالي كه اكنون يادگيري تركي براي اروپايي ها ظاهرا آسان تر از فارسي به نظر مي رسد!!!
چه بايد كرد؟ من به نوبه خودم پيشنهاد مي كنم رسم الخط كردي را با اندكي تغيير جايگزين رسم الخط فعلي كنيم. در اين رسم الخط به جاي فتحه از "ه" ، به جاي ضمه از "و" به جاي "او" از "وو" به جاي كسره در ابتداي كلمه از "ع" و فتحه در ابتداي كلمه"ا" استفاده مي كنيم از طرف ديگر از يك"س" يك"ز" يك"ت" و... بهره مي بريم ريزكاري ها مثل شكل اضافه شدن كلمات و... هم بماند . با اين رسم الخط حروف برجسته ترشده و هر كدام نقش خود را در سرنوشت عبارات پررنگ تر خواهند كرد. اجازه دهيد شعري از سعدي را با اين رسم الخط بنويسم:
عي ساروان آهستع رو كارامع جانه م مي ره وه د
وان دل كع با خود داشته م با دل ستانه م مي ره وه د
گوفته م بع نيره نگو فوسون پنهان كونه م ريشع ده روون
پنهان نمي مانه د كع خوون به ر آستانه م مي ره وه د
مه همل بع دار عي ساروان توندي مه كون با كاروان
كه ز عشقع آن سه روع ره وان گوويي ره وانه م مي ره وه د
و
شوما هه م ده ر ته كميلع عين نه زه ر نه زه ر ده هيد
مدتي است شايد به دليل همين ضعف در ديكته حقير ويراستاران محترم روزنامه دور تا دور سر ميز من مي نشينند. ميانگين سابقه كاري آنها هم 25 سال است و همه از حرفه اي ترين هاي اين فن هستند با اين همه باز وقتي مي بينم سر يك كلمه كه كدام شكل اش درست است به هم نگاه مي كنند بيش از پيش به معيوب بودن رسم الخط و شيوه نامه هاي فارسي ايمان مي آورم. تنها حسن اين گروه اين است كه ديگر مجبور نيستم داد بزنم و يكي را آن طرف تحريريه صدا بزنم
صحت جان گذار درست است يا گزار؟ ولي چه كنم كه بازهم گاف مي دهم چه گاف هايي
بگذريم. من تركي استانبولي را يك سال بيشتر نخوانده ام اما قسم مي خورم امكان ندارد غلط ديكته اي داشته باشم مگر اينكه شما بگوييد "ز" من بشنوم"چ". زبان تركي و فارسي در مقايسه با هم بسيار متفاوتند. جغرافياي زبان تركي في نفسه مثل كوهستاني سنگلاخي با پيچ و خم هاي فراوان و كشنده است اما فارسي زباني اسپرانتويي، ساده و فاقد فنوتيك پيچيده است كه به سرزميني هموار مي ماند اما رسم الخطي كه براي هريك انتخاب شده دقيقا در جهت عكس حركت مي كند. يعني ترك ها وسط اين كوهستان پر پيچ و خم اتوباني صاف و هموار زده اند و فارس ها از ترس آنكه راننده خوابش ببرد سرزمين هموار زبان شان را پر از دست انداز كرده اند.
من اعتقادي ندارم كه ما هم بايد از حروف لاتين براي نوشتن بهره ببريم اما معتقدم كه همچون كردها مي توان با ساده سازي و دستكاري حروف فارسي به رسم الخطي گوياتر برسيم.
عمده ترين مشكل زبان فارسي اين است كه آنجايي كه نيازي به تنوع وجود ندارد بي دليل از تنوع بهره مي برد و آنجايي كه نيازمند تنوع است از آن بي بهره مي ماند. به عنوان مثال براي يك فارس زبان "ض" و "ز" و "ذ" و"ظ" يك مخرج دارد بنابراين نيازي به متنوع كردن حروف نيست اما از طرف ديگر هيچ حرف صداداري به عنوان علايم راهنمايي كننده براي رانندگي بي خطر در بطن كلمات نوشته نمي شود اين موضوع به ويژه براي نوآموزان يعني در افتادن در جهنم. اساسا با اين تئوري مي توان مدعي شد كه بخش عظيمي از محدود شدن جفرافياي زبان و ادبيات ما به همين موضوع برمي گردد در حالي كه اكنون يادگيري تركي براي اروپايي ها ظاهرا آسان تر از فارسي به نظر مي رسد!!!
چه بايد كرد؟ من به نوبه خودم پيشنهاد مي كنم رسم الخط كردي را با اندكي تغيير جايگزين رسم الخط فعلي كنيم. در اين رسم الخط به جاي فتحه از "ه" ، به جاي ضمه از "و" به جاي "او" از "وو" به جاي كسره در ابتداي كلمه از "ع" و فتحه در ابتداي كلمه"ا" استفاده مي كنيم از طرف ديگر از يك"س" يك"ز" يك"ت" و... بهره مي بريم ريزكاري ها مثل شكل اضافه شدن كلمات و... هم بماند . با اين رسم الخط حروف برجسته ترشده و هر كدام نقش خود را در سرنوشت عبارات پررنگ تر خواهند كرد. اجازه دهيد شعري از سعدي را با اين رسم الخط بنويسم:
عي ساروان آهستع رو كارامع جانه م مي ره وه د
وان دل كع با خود داشته م با دل ستانه م مي ره وه د
گوفته م بع نيره نگو فوسون پنهان كونه م ريشع ده روون
پنهان نمي مانه د كع خوون به ر آستانه م مي ره وه د
مه همل بع دار عي ساروان توندي مه كون با كاروان
كه ز عشقع آن سه روع ره وان گوويي ره وانه م مي ره وه د
و
شوما هه م ده ر ته كميلع عين نه زه ر نه زه ر ده هيد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر