۰۲ مرداد ۱۳۸۶

جاهیت صدقی تارانجی و شعر مرگ و عشق

جاهيت صدقي تارانجي در سال 1910 در دياربكر متولد شد، تحصيلات ابتدايي را در مدرسه فرانسوي هاي استانبول به اتمام رساند و پس از دوره متوسطه و اخذ ديپلم به پاريس رفت.
وي در جنگ جهاني دوم به دليل آشفتگي اوضاع اجتماعي به وطن بازگشت و در وزارت كار مترجم شد. در سال 1954 بيماري سختي گرفت به گونه اي كه پزشكان از او قطع اميد كردند و او را براي مداوا به وين فرستادند. تارانجي دو سال بعد همانجا در بيمارستان از دنيا رفت.
جاهيت صدقي تارانجي در شعر به وزن و قافيه وفادار ماند اما چيره دستي اش در به كارگيري كلمات و تسلط وي بر ادبيات روز شعرش را در كنار شاعران نوپرداز قرار مي دهد. شايد بتوان گفت نوعي نئو كلاسيك كه از قالبي كهنه و فضايي نوبهره مي برد.
منتقدين ترك درباره تارانجي مي گويند:
"اسلوبي ساده دارد و مجازهاي شعري اش از قابليت تاويل به پديده هاي عيني برخوردارند تا آنجا كه مي توان او را شاعري رئاليست به حساب آورد."
مرگ و عشق به زندگي تم اصلي شعر هاي تارانجي است.
مجموعه اشعار:
سكوت زندگي ام 1933 ، 35 سال 1946 زيباتر از خيال 1952 پس از آن 1957



"ترن"

تو را چه مي شود در اين شباهنگام؟
ترن زيبا، ترن غريب؟

"كشتي مغروق"

بر موج موج دست ها مي روم چون كشتي
آويزان شويد از چپ و راست
كژومژ مي شوم ، مي بينيد
آيا اين سرمستي از من است يا آنها
بر موج موج دست ها كه مي روم چون كشتي

"جمعه است امروز"

جمعه است امروز
مادربزرگ مي رسد از خاطره هاي دور
و در آن حوالي كودكي هايم
چه حادثه اي بود
تكه هاي نان كه بر زمين مي ريخت

"ببخش لامپا"

چنان در آغوش هم پيچيديم
و رفتيم از خويش
كه يادمان رفت خاموشي لامپا را
كشيدن پرده ها را

"يك لحظه"

آنكه در آينه ايستاده ، سايه ام و من
خبرم نيست از بود و نبودشان هرگز
دردآشناي رنج هاي من نيستند
حتي يكي از درونشان باشد به جاي من

هیچ نظری موجود نیست: