مي خوابم
بر كه مي خيزمپنجره اي باز
شاعري خم شده روي ميز
و گربه اي با پنجه هاي آغشته به جوهر
مي خوابم
و گربه اي با پنجه هاي آغشته به جوهر
مي خوابم
بر كه مي خيزم سنگين خيس خسوف
از رج زدن هاي پلك يك شبح بر شيشه اتاق
و اشاره هاي مكرر چتر يك روح
كه به چشمانم مغاك هاي نمك سود را نشانه رفته است
مي خوابم
مي خوابم
بر كه مي خيزم فانوس و هي بر پنجه ايستادن
حوله، صابون و آب گرم
مي آيي چارقدت را چشمبندم مي كني
كه راه گم كرده نيستم فقط ليز خورده ام
مي خوابم
مي خوابم
بر كه مي خيزم مردگاني چاق سفيد و ترك خورده
دست هايشان آويخته از شانه ها
سل سرفه هايشان گراس گازوييل
و جيب هايشان پر از قرص و نان بيات
مي خوابم
مي خوابم
بر كه مي خيزم با آنكه نيمي از چهره ات را موريانه جويده است
گيسوانت بوي تازيانه مي دهد هنوز
چه شبي ست بي زنجره در آستين
امشب آيا باد نعش كش ماه نيمه تمام كوبه بر خواهد داشت
مي خوابم
بر كه مي خيزم سل سرفه ها و هزار جوراب خستگي
پدرم را به خواب بانويي برده است
كه هر شب از دهيلز هاي ماه ترانه مي ريزد
و گيسوان يله اش ردي كبود به صورتم نهاده و رفته است
مي خوابم
مي خوابم
بر كه مي خيزم پنجره اي
شاعري خم شده روي ميزوگربه اي با پنجه هاي آغشته به جوهر
مي خوابم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر