۲۵ تیر ۱۳۸۶

درياي كبود

افشار تموچين

عشقت دريايى كبود
هرچه پيش مى روى انتها را دور
پشت سر اميدها، افتادن ها
عشق تو را تابستان چه زيباست

عشق تو آن زندگى است كه سرازير نمى شود هرگز
خونى لبالب و جارى
سال ها، سده ها در هراس از او
و ساحل نيم گرم غروب
كز كرده در روياى كودكان
عشقت پرستويى است بر فراز درياى بى جزيره

محبوبم
چه كسى جمع مى كند بطرى هاى شكسته را از چشمت
تنهايى را چه كسى ناله خواهد كرد
در تمام اين اقيانوس ها يك ناخدا
تنها يك ناخدابه تو مى بخشد درياهايش را محبوبم

هیچ نظری موجود نیست: