۰۱ مرداد ۱۳۸۶

شعر ترکیه 1

سال ۱۹۲۵ در منه مند به دنيا آمد. رشته حقوق را در دانشگاه استانبول به پايان برد و به پاريس رفت. او مدت ۶سال در فرانسه ماند و در نشريات و مؤسسات ادبي مختلفي فعاليت كرد. پس از برگشت به وطن به عنوان مشاور حقوقي به فعاليت پرداخت و در سن ۸۰ سالگى به دليل سكته قلبى درگذشت. روز درگذشت وي روزنامه ايران نوشت:«آتيلا ايلهان شاعرمعاصر تركيه درگذشت»
«آتيلا ايلهان يكى از بزرگترين و سرشناس ترين نمايندگان ادبيات معاصر تركيه روز سه شنبه در سن ۸۰ سالگى به دليل سكته قلبى درگذشت.
درگذشت ايلهان كه داراى محبوبيت گسترده اى در تركيه بود، با تأسف و تأثر شديد محافل ادبى، فرهنگى و حتى سياسى تركيه مواجه شد و خبر فوت اين شاعر و نويسنده بزرگ تركيه از روز گذشته در صدر اخبار رسانه هاى جمعى اين كشور قرار دارد.
ايلهان كه از ۵۰ سال پيش بطور مؤثر در صحنه ادبيات تركيه حضور داشت، در رشد ادبيات نوين تركيه خصوصاً شعر نو در اين كشور نقش بسيار مهمى ايفا كرد و اشعار وى از دهها سال قبل تاكنون طراوت و زيبايى خود را حفظ كرده است. او علاوه بر نوشتن دهها كتاب شعر، قصه، هزاران مقاله ادبى، تهيه و تدوين برخى سناريوى فيلمهاى سينمايى در تركيه را نيز عهده دار شده بود. فيلمهايى كه سناريوى آنها را ايلهان نوشته، اكنون جزو فيلمهاى كلاسيك تاريخ صنعت سينمايى تركيه به شمار مى رود."كتاب شناسي:ديوار 1948،بلوار1954،گريز باران1955،من اسير توام1960،شكوفه رنج 1962،عشق ممنوع 1968، روزهاي حبس1973،دوستي از اين دست1977،دست هاي پر از اندوه 1982، سلطنت ترس 1987، جدايي در خيال 1992
"به تو مجبورم من"
نامت كه مثل ميخ در سرم مى گيرمباد مى كند چشم هاى تو با مغزمبه تو مجبورم و نمى دانىچگونه دوست دارمت در خويشدرخت ها در آستانه پاييزنداينجا استانبول است آيا؟ابرهاى آسمان تاريكلامپاهاى خيابان روشنپياده رو پر از نفس بارانتو نيستى و من به تو مجبورمعشق نهيب رسوايى استروزى از غروب بى خاطره خسته مى شوى امااگرچه زندگى را قاپيده باشىاز دهان خدايانزمانه بازوانت را جدا خواهد كردو از شكمت بيرون خواهد كشيد مشتى حيات
"مثل ماري كه لانه كرده باشد پنهان"
آنچه مي بيني ستاره كه نيست جاي جاي فلك سوراخ
روي آفتاب تو با حسرت تير - ه ي آه من،چاره:
۱- گيج از شميم رزهاي نوشكفته وحشي
در باشكوه ترين لحظه هاي رنگ رنگ ستاره
مثل ماري كه لانه كرده باشد پنهان
لبريز از درد
زني خيس از باران
مي گريد در تلفن هاي دور
۲- باد جاروي ستاره تا دورترين تاريكي
شهاب هاي كبود
در خرابه هاي تنهايي
مي كاوم او را مي كاوم
هر كجاي وجودم سوزش آتشي سنگين
مثل صاعقه كه مي ريزد
لحظه كه حس مي كنم جدايي مان را
آب مي شود آهن از آهم
۳- غرق در رقص نور خود است ماه
درخت هاي فلفل سياه
نقره غبار
شناورند در رودخانه شب زنبق ها
ياسمن هاي رفته ز ياد
لبخندي از سر اندوه مي زنند
كه جدايي طعم وحشي عشق دارد
كه جدايي در ميانه عشق است
كه جدامانده عاشق است هنوز
و در چنين ظلمات ژرف

هیچ نظری موجود نیست: