احمد تللي متولد 1946 و تحصيل كرده زبان و ادبيات تركي استانبولي است. تللي در موسسه هاي آموزشي و كانون هاي ادبي مختلفي به تدريس پرداخت و پس از سال هاي 1960 در زمينه شعر اجتماعي جايگاه خاصي پيدا كرد.منتقدين ترك مي گويند نوع تغزل و در عين حال عصيان گري و جنبه هاي اجتماعي شعرش او را به "آتيلا ايلهان" پيوند مي زند.
مجموعه اشعار:سال هاي آتش1979،اندوه عصيان مي شود1979، بفهمد كسي كه مي جنگد1980، پنهان1982،آب چروكيده1983،شايد دوباره بيايم 1984
مي روي و خراب مي شود اين شهر
مي روي و خراب مي شود اين شهر
مي روند گنجشك ها
و در دلتاي روي تو مثل رود
بي صدا مي خشكم
در آدرسي شايد اشتباه بوده ايم
و حالا مثل هيچ كس
سر در گم است كلاف نور
بمانيم باران باريده باشد
و نلرزيم از اين سرما
حتي شكوفه هاي انار هم اگر ترسيدند
تو مي روي و تشنه مي مانند ريحان ها
و گنجشكان غروب را بي پناه
اي غريق رفتن خويش
تمام جاده هاي جهان دل واپس تواند
نامت را در ايستگاه تمام اتوبوس ها خواهم نوشت
صدا مي زند تو را باران
هوا باراني است
روزهاست كه پيوسته باراني است
تو اما از چترها گرفتن بيا
با اولين اتوبوس
بخار پنجره و خط خطي هاي گونه ام را
محرمانه مي شوي باران
قطره اي چكيده بر گل سرخ
پژمرده ديگر نمي شود رزها
از اين بي صدايي تاريك
كه خاطره ايش را شهر
گم كرده در خيابان ها
تمام شد عشق
آنگونه كه تمام مي شود يك عشق
تمام شد
مثل آرامشي مدام از ترانه هاي آلاتوركا
تماشاي آسمان
نامه نوشتن به دوست
آب دادن به شمع داني ها
تمام شد مثل فراموشي
پ.ن:آلاتورکا:ترانه محلی ترک، شاركي:ترانه مدرن،توركي:ترانه بومي،ماهني: ترانه( آذري)
مجموعه اشعار:سال هاي آتش1979،اندوه عصيان مي شود1979، بفهمد كسي كه مي جنگد1980، پنهان1982،آب چروكيده1983،شايد دوباره بيايم 1984
مي روي و خراب مي شود اين شهر
مي روي و خراب مي شود اين شهر
مي روند گنجشك ها
و در دلتاي روي تو مثل رود
بي صدا مي خشكم
در آدرسي شايد اشتباه بوده ايم
و حالا مثل هيچ كس
سر در گم است كلاف نور
بمانيم باران باريده باشد
و نلرزيم از اين سرما
حتي شكوفه هاي انار هم اگر ترسيدند
تو مي روي و تشنه مي مانند ريحان ها
و گنجشكان غروب را بي پناه
اي غريق رفتن خويش
تمام جاده هاي جهان دل واپس تواند
نامت را در ايستگاه تمام اتوبوس ها خواهم نوشت
صدا مي زند تو را باران
هوا باراني است
روزهاست كه پيوسته باراني است
تو اما از چترها گرفتن بيا
با اولين اتوبوس
بخار پنجره و خط خطي هاي گونه ام را
محرمانه مي شوي باران
قطره اي چكيده بر گل سرخ
پژمرده ديگر نمي شود رزها
از اين بي صدايي تاريك
كه خاطره ايش را شهر
گم كرده در خيابان ها
تمام شد عشق
آنگونه كه تمام مي شود يك عشق
تمام شد
مثل آرامشي مدام از ترانه هاي آلاتوركا
تماشاي آسمان
نامه نوشتن به دوست
آب دادن به شمع داني ها
تمام شد مثل فراموشي
پ.ن:آلاتورکا:ترانه محلی ترک، شاركي:ترانه مدرن،توركي:ترانه بومي،ماهني: ترانه( آذري)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر