خوشم كه بانوي شعر مني و مي داني
غزل غزل همه عشق ام توراست ارزاني
حرير سرخ نگاهم بكش به قامت سبز
كه خلعتي است به اندازه هاي عرياني
در آب مي پرم امشب كه آورم به كف ات
تو در خليج سرشكم به ماه مي ماني
دوباره زنبق عشقم برويد از دل تو
دوباره باغ شقايق زبام سيماني
ز سم اسب تپش هاي دل ندارم خواب
ز شيهه هاي نفس در هواي باراني
دلم گرفته از اين انتظار از اين بندر
از اين سواحل شرجي غروب باراني
ستاره هاي سرشكم نثار مقدم تو
و ماه عشق من اين تاج بدر سلطاني
غزل غزل همه عشق ام توراست ارزاني
حرير سرخ نگاهم بكش به قامت سبز
كه خلعتي است به اندازه هاي عرياني
در آب مي پرم امشب كه آورم به كف ات
تو در خليج سرشكم به ماه مي ماني
دوباره زنبق عشقم برويد از دل تو
دوباره باغ شقايق زبام سيماني
ز سم اسب تپش هاي دل ندارم خواب
ز شيهه هاي نفس در هواي باراني
دلم گرفته از اين انتظار از اين بندر
از اين سواحل شرجي غروب باراني
ستاره هاي سرشكم نثار مقدم تو
و ماه عشق من اين تاج بدر سلطاني
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر