در انديشه زباني تركان، اكراد و فارس زبانان گاه با بن مايه هايي توتم گونه روبرو مي شويم كه گويي از يك روح مشترك سرچشمه مي گيرند اين روح مشترك "ايران فرهنگي" است.به عنوان مثال "چرخ و فلك" و يا گنبد سبز فلك و تركيباتي از اين دست در انديشه فارس زبانان جايگاه خاصي دارد كه نشان از قدرت آسمان، سرنوشت و نيز چيرگي مرگ و زندگي است. در اين انديشه كه آميخته با غم است چرخ فلك هميشه بر مدار مراد نمي چرخد و آخرين دور آن براي هركسي پايان محتوم زندگي و فصل مرگ خواهد بود. بر همين اساس مولانا شاعر بزرگ ايران در تركيه بارگاهي سبز دارد.به عبارتي او خود وصيت مي كند كه پس از مرگ بگذاريد قبه بارگاه من آسمان باشد اما يكي از پادشاهان ترك پيش از حمله به ايران بر سر مزار ايشان مي رود و دعا مي كند كه اگر پيروز شود و بر ايرانيان غلبه يابد گنبدي سبزبه رنگ آسمان و از جنس خشت و گل بر آرامگاهش بسازد كه دعاي وي نيز مستجاب مي شود.
حافظ مي فرمايد:
مزرع سبز فلك ديدم و داس مه نو
يادم از كشته خويش آمد و هنگام درو
جالب آنكه حافظ هم مثل تركان آسمان را سبز مي بيند نه آبي!
در كردي گروسي كه گونه اي تغيير يافته از زبان اوستايي است و نيز نسبت هايي با سانسكريت دارد اصطلاحي وجود دارد تحت عنوان "اسپ كوكمانه". در اين اصطلاح كنايي، چرخ فلك يا فلك كمان گون ، به اسبي خاكستري رنگ تشبيه شده كه هنگام نفرين ديگران را بر آن مي نشانند:"اسپ كوكمانه بوويگي" يعني اسب كبود آسماني او را با خود ببرد. اين نفرين سخت در تركي استانبولي و آذري از تركيب دو واژه kara (سياه) و kosh (پرنده) به دست مي آيد. karakosh يعني كلاغ كه به صورت karga نيز تلفظ مي شود اما kargima در تركي استانبولي و qerqesh در تركي آذري از همين ريشه به معناي مطلق نفرين كاربرد دارد.
در هر سه انديشه اشتراكات جالب توجهي ديده مي شود كه توتم گونه در آنها سرك مي كشندو يكي از اين اشتراكات رنگ است با اين تفاوت كه رنگ مرگ و نفرين در انديشه فارس زبانان سبز-آبي ،كرد ها كبود و خاكستري و تركان سياه ديده مي شود . در هر سه انديشه علايمي از نفرين وجود دارد كه فارس زبانان با آن كج دار و مريز رفتار مي كنند يعني رفتاري سيال ميان مرگ و زندگي، اكراد يك قدم جلو تر مي روند و به هنگام نفرين ديگران را به آن توتم مي سپارند اما آذري ها و تركان اين توتم را مطلق نفرين و لعنت مي دانند تا آنجا كه در تركي استانبولي كلمه kurshun به معناي گلوله نيز از همين تركيب ساخته شده و باز جالب تر اينكه ذهن تركان از رنگ كبودي "نفرين" چندان فاصله نمي گيرد چراكه همين واژه معناي سرب كه رنگي كبود و خاكستري دارد هم مي دهد.همان طور فارس ها گاه گنبد هايشان را خاكستري مي سازند.به چند واژه ديگر از اين تركيب توجه كنيد:
kargasha غائله، بلوا، هرج و مرج
kargi نيزه
kurshuna dizmek تير باران كردن
در همين خانواده تركيب جالبي وجود دارد كه معناي" فشنگ ساز " و "فالگير" را يكجا مي دهد و همين طور كسي كه با جيوه كار مي كند: kurshunju از ديگر اشتراكات اين انديشه وجود عناصري از جنس پرواز و آسمان است
حافظ مي فرمايد:
مزرع سبز فلك ديدم و داس مه نو
يادم از كشته خويش آمد و هنگام درو
جالب آنكه حافظ هم مثل تركان آسمان را سبز مي بيند نه آبي!
در كردي گروسي كه گونه اي تغيير يافته از زبان اوستايي است و نيز نسبت هايي با سانسكريت دارد اصطلاحي وجود دارد تحت عنوان "اسپ كوكمانه". در اين اصطلاح كنايي، چرخ فلك يا فلك كمان گون ، به اسبي خاكستري رنگ تشبيه شده كه هنگام نفرين ديگران را بر آن مي نشانند:"اسپ كوكمانه بوويگي" يعني اسب كبود آسماني او را با خود ببرد. اين نفرين سخت در تركي استانبولي و آذري از تركيب دو واژه kara (سياه) و kosh (پرنده) به دست مي آيد. karakosh يعني كلاغ كه به صورت karga نيز تلفظ مي شود اما kargima در تركي استانبولي و qerqesh در تركي آذري از همين ريشه به معناي مطلق نفرين كاربرد دارد.
در هر سه انديشه اشتراكات جالب توجهي ديده مي شود كه توتم گونه در آنها سرك مي كشندو يكي از اين اشتراكات رنگ است با اين تفاوت كه رنگ مرگ و نفرين در انديشه فارس زبانان سبز-آبي ،كرد ها كبود و خاكستري و تركان سياه ديده مي شود . در هر سه انديشه علايمي از نفرين وجود دارد كه فارس زبانان با آن كج دار و مريز رفتار مي كنند يعني رفتاري سيال ميان مرگ و زندگي، اكراد يك قدم جلو تر مي روند و به هنگام نفرين ديگران را به آن توتم مي سپارند اما آذري ها و تركان اين توتم را مطلق نفرين و لعنت مي دانند تا آنجا كه در تركي استانبولي كلمه kurshun به معناي گلوله نيز از همين تركيب ساخته شده و باز جالب تر اينكه ذهن تركان از رنگ كبودي "نفرين" چندان فاصله نمي گيرد چراكه همين واژه معناي سرب كه رنگي كبود و خاكستري دارد هم مي دهد.همان طور فارس ها گاه گنبد هايشان را خاكستري مي سازند.به چند واژه ديگر از اين تركيب توجه كنيد:
kargasha غائله، بلوا، هرج و مرج
kargi نيزه
kurshuna dizmek تير باران كردن
در همين خانواده تركيب جالبي وجود دارد كه معناي" فشنگ ساز " و "فالگير" را يكجا مي دهد و همين طور كسي كه با جيوه كار مي كند: kurshunju از ديگر اشتراكات اين انديشه وجود عناصري از جنس پرواز و آسمان است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر