۲۷ تیر ۱۳۸۶

بارانی از فانوس

برای خلیل شیخلو کسی که بی حضور او جهان دستی شکسته بود آویخته از گردن

ای آنکه ویران شدن در تو شعله می کشد
و فانوس ها از تو می بارند
زانو بزن
و خاکسترم را به سر کن

هیچ نظری موجود نیست: