پدرش اهل بيجار است و او كردى گروسى را در زادگاهش كرج آموخته، حسن ناستالژى عميقى نسبت به زادگاه پدرى اش دارد؛ آن قدر كه گاه براى گذران تعطيلات به بيجار مى رود. مى خواهد پس از جام جهانى ازدواج كند و مى خواهد پله هاى ترقى و پيشرفت را بى وقفه طى كند. او از مطبوعات ورزشى گله دارد و براى دنيزلى و برانكو به يك اندازه احترام قايل است . نصرتى آن قدر محبوب است و آن قدر شهرت دارد كه نيازى به مصاحبه نداشته باشد اما وقتى از او دعوت كرديم به گرمى دعوت ما را پذيرفت و در دفتر روزنامه با حوصله پرسش هايمان را گوش داد و ما جواب هاى هوشمندانه اى از او شنيديم.
* شما محمد نصرتى را چه طور معرفى مى كنيد؟ ** محمد نصرتى هستم، ۲۳ سال و چند ماه سن دارم، متولد ۲۱ دى ،۱۳۶۰ فرزند دوم خانواده، دو برادر دارم و دو خواهر و دانشجوى سال سوم تربيت بدنى دانشگاه تهران هستم. همين * متاهل يا مجرد؟** مجردم. * قصد ازدواج نداريد؟ ** انشاءالله اگر خدا بخواهد بعد از جام جهانى.
جناب آقاى دنيزلى در مصاحبه اى گفته بودكه فوتبال ورزش فقرا است اما هميشه ثروتمندان از آن بهره مى برند. شما در اين رابطه چه طور فكر مى كنيد؟ ** من فكر مى كنم اكثر مربيان همين حرف را بزنند. فوتبال در ابتدا امكانات زيادى نمى خواهد و همه مى توانند در كوچه پس كوچه ها با يك توپ پلاستيكى بازى كنند. خب در كشور ما هم بخش عمده اى از مردم زير خط فقر هستند و بدون ترديد اين همه استعداد فوتبالى هم از همين حوزه بالا آمده اند. قاعده فقر و فوتبال در اكثر كشورها قاعده اى انكار ناشدنى است كشورهايى مثل برزيل، آرژانتين و... * اما كشورهاى توسعه يافته اى مثل آلمان، فرانسه و انگليس هم فوتبال ريشه دار محكمى دارند. آيا آن ها هم اين ورزش را از كوچه خاكى و توپ پلاستيكى شروع مى كنند؟ ** اين كشورها قابل قياس با كشورهايى مثل برزيل و يا حتى خود ايران نيست. به هر حال آنجا امكانات حرف اول را مى زند در كشورهاى توسعه يافته شايد هر دو دهه يك بار بازيكنى مثل ماتيوس يا هسلر رشد كنند كه تكنيكشان حرف اول را بزند و گرنه در مورد بقيه بازيكنان، اصول قدرت بدنى، نظم و تاكتيك پذيرى حرف اول را مى زند. * پس مى توانيم بگوييم فوتبال هرجا با خلاقيت فردى گره خورده باشد، بوى فقر مى دهد و هرجا صحبت از تاكتيك باشد بوى امكانات. ** بله همين طور است. * حال اين جدال بين فقر و غنا به چه ترتيبى فوتبال را در جهان امروز به عنوان يكى از شاخه هاى قدرتمند فرهنگ معرفى مى كند؟ ** يكى از دوستانم كه آدم تحصيل كرده اى است مى گفت روزى كه تيم ملى بازى دارد اگر ببرد فردايش همه خوشحالند و با انرژى و شادى مضاعف كار مى كنند ولى زمانى كه مى بازد همه پكر و افسرده اند و اصلاً هيچ كس حال كار كردن ندارد. مى توانم بگويم به دليل علاقه مندى مردم به فوتبال اين پيوند عميق ايجاد شده. البته عوامل بسيار زيادى دست به دست هم مى دهند تا چنين فضايى شكل بگيرد از جمله مطبوعات و رسانه ها، بنابراين خود به خود جامعه هم به سمتى پيش مى رود كه در اين زمينه فرهنگ سازى بيشترى انجام بدهد. به علاوه فوتبال به سمت سياست و تجارت هم پيش رفته است. يكى از روساى فدراسيون مى گفت، در جام جهانى ۹۸ فرانسه هيات دولت اين كشور جلسه را به هم زده بودند تا به يكى از بازى ها برسند و از نزديك تماشاچى باشند. مى خواهم بگويم عنصرى به نام فوتبال تا چه اندازه مى تواند در سياست و اقتصاد نفوذ كند و خواه ناخواه اين پديده فرهنگ خاص خودش را هم به همراه مى آورد كه اميدوارم در جامعه ما تاثير مثبتى در حوزه فرهنگ داشته باشد. * مى توانيم بگوييم فوتبال به عنوان شاخه اى از فرهنگ آن قدر بارور شده كه اقتصاد و سياست را هم تحت تاثير قرار داده است. ** صد در صد . ببينيد الان سيلويو برلوسكونى نخست وزير ايتاليا رييس باشگاه آث ميلان مى شود. آدمى كه مى تواند سمت هاى سياسى زيادى داشته باشد. * شما اشاره كرديد كه هر وقت تيم ملى مى برد مردم خوشحال هستند و هر وقت مى بازد غمگين. حالا اگر بر عكس فكر كنيد چه طور؟ يعنى زمانى كه نشاط مضاعفى در جامعه وجود دارد و اعصاب مردم راحت تر است آيا تيم ملى هم بهتر بازى نمى كند؟ ** در بازى با ژاپن سياست «ياردوازدهم» به شكلى تاثيرگذار بود كه ما چاره اى به جز برد نداشتيم ضمن اين كه قبل از بازى هم نشاط جامعه و آمادگى جامعه روحيه ما را هم بهتر كرده بود و از قبل با انرژى زيادى مهياى بازى بوديم. آن زمان تماشاگران تشويق بى سابقه اى داشتند. من كه تا آن روز نديده بودم تماشاگرها تا اين اندازه خوب تشويق كنند و انرژى مثبت به تيم بدهند. همان طور كه اشاره كرديد، اين موضوع دو طرفه است؛ يعنى اگر تيم ملى خوب بازى بكند، مردم خوشحال مى شوند و مردم اگر خوب از تيمشان حمايت كنند، تيم ملى هم جواب حمايت آن ها را مى دهد. * مى گويند تيم ملى فوتبال هر كشورى نشانه اى بارز از اراده و پويايى مردم آن كشور است. البته اين موضوع با توسعه يافتگى هم مى تواند ارتباط پيدا كند اما از اين زاويه جاى سوال باقى مى ماند، كه چرا كشورى مثل برزيل با آن هم آشفتگى سياسى، اجتماعى و اقتصادى و ... فوتبالش در دنيا حرف اول را مى زند؟ ** يكى از دلايل عمده اش اين است كه استعدادهاى زيادى آنجا وجود دارد و مى شود گفت كه ورزش اول كشورشان فوتبال است.گرايش مردم برزيل در كل به ورزش بسيار زياد است. مخصوصاً فوتبال و واليبال . امكانات كشورشان هم در اين دو زمينه متمركز مى شود و البته نتيجه هم مى گيرند. به ويژه اين كه براى برزيل فوتبال جنبه اقتصادى هم دارد و نوعى برنامه اقتصادى محسوب مى شود. الان هر جاى دنيا كه برويد، فوتباليست برزيلى پيدا مى كنيد. مخصوصاً كشورهايى كه صاحب ليگ هاى معتبر هستند و اين مساله در حيات اقتصادى برزيل نقش بسيار جدى بر عهده دارد. * پيوندهاى تيم ملى يك كشور با مردم در كشورهاى احساساتى بسيار بيشتر است و به همين دليل از تيم ملى ما هم به عنوان تيم احساساتى ياد مى كنند. اين موضوع با توجه به آن كه در گروه احساساتى ها قرار گرفته ايم تا چه اندازه به نفع ما يا به ضرر ما خواهد بود؟ ** بايد بگويم مردم ما هم احساساتى هستند و هم از فوتبال توقع بسيار بالايى دارند اما در مورد گروه بايد عرض كنم كه در گروه سختى قرار گرفته ايم. پرتغال نايب قهرمان جام ملت ها است و تيم مكزيك به راحتى از گروه خودش بالا آمد. تيم آنگولا هم كه توانست نيجريه را شكست بدهد اما اين كه گروه به لحاظ فوتبالى به ما شباهت دارند، برايمان خوب است، به عبارت ديگر پرتغال و مكزيك فوتبالشان به ما مى خورد. به نظر من اگر ما خوب تمرين كنيم و برنامه ريزى خوبى داشته باشيم، با توجه به توانمندى بازيكنان، مى توانيم موفق باشيم. من اميدوارم و مطمئن هستم كه خداوند هم به ما كمك خواهد كرد، اين كه پرتغال و مكزيك از ما بهتر هستند، شكى نيست به همين دليل ساده كه ما در سيد ۴ هستيم و آن ها در سيد ۱و ۲ گروه ما گروه سختى است اما با شناخت، برنامه و تمرين بيشتر مى توانيم موفق شويم. * آقاى برانكو از مدت ها پيش در صدد بود كه موقعيت خوبى از نظر حمايت تماشاچى در آلمان داشته باشيم و حالا هم كه در گروه احساساتى ها بايد بجنگيم. آيا اين تلاش نشانه آينده نگرى برانكوايوانكوويچ نمى تواند به حساب آيد؟ ** آقاى برانكو قبلاً هم در آلمان و در تيم هانوفر مربى گرى كرده و جو آنجا را خوب مى شناسد. از طرف ديگر ما ۵-۶ بازيكن خوب در آلمان داريم كه شناخته شده هستند. به علاوه ما ايرانيان مقيم آلمان هم زياد داريم به ويژه در شهر فرانكفورت كه همه اين ها مى تواند به تيم ايران كمك كند. * آيا مى توانيم بگوييم آقاى برانكو آن وقت حدس مى زدند كه احتمالاً ما در يك گروه احساساتى جا بگيريم و از آنجا كه در چنين وضعيتى حمايت تماشاچى حرف اول را مى زند، براى آماده سازى فضا تلاش زيادى بايد كرد؟ ** هميشه تماشاگر حرف اول را مى زند به قول آقاى ايراندوست بازى بدون تماشاچى مثل پلوى بدون خورشت است. تيمى كه تماشاگر ندارد و بازى اى كه تماشاچى ندارد به همين مثال آقاى ايراندوست مى ماند. من الان ۳-۴ سال است كه در پاس هستم اما هيچ وقت از بازى در اين تيم ارضا نشده ام. * چرا؟ ** براى اين كه تماشاگر ندارد. ما وقتى در زمين خودمان بازى مى كنيم شايد ۵۰۰ نفر تماشاگر داشته باشيم، خب چه فايده اى دارد. خود شما اگر صبح تا شب بنويسيد اما كسى پيدا نشود كه مطالب شما را بخواند، احساس خوبى خواهيد داشت؟ هرچه قدر هم كه حرفه اى باشيد و حرفه اى بنويسيد، مثل آدمى كه به در بسته مى كوبد، احساس رضايت نخواهيد كرد، غير از اين است؟ * پاس كه تيم خوبى است چرا اين مشكل را دارد؟ ** اين بر مى گردد به مردم، سلايق آن ها و حكومت ديرينه بعضى از تيم ها. * مى خواهم باز به چند سوال قبل برگردم تا ارتباط فوتبال و فرهنگ را كمى جزيى تر و شخصى تر بررسى كنيم. به نظر شما فوتبال تا چه اندازه در تحول فرهنگ شخصى شما و بالا رفتن تجربه هاى زندگى تان موثر بوده و از طرف ديگر شما تا چه اندازه توانسته ايد بر بخشى از فرهنگ جامعه تاثير بگذاريد؟ ** بررسى مسايل فرهنگى بين بازيكن و تماشاچى دو مقوله جداگانه است. در مورد بازيكن ها مى توانم بگويم تجربه زندگى شان خيلى وسيع مى شود؛ به عنوان مثال رفت وآمدهاى پى در پى به كشورهاى مختلف مى تواند آن ها را متحول كند. بازيكن ها سفيرهاى فرهنگى كشور خودشان هستند. الان اگر نزد ايرانى هاى تبعه كشورهاى ديگر برويم به احتمال زياد سفير ايران در آن كشور را نمى شناسند اما همه بازيكنان تيم ملى را مى شناسند. اين موضوع باعث مى شود ما در رفتار، گفتار و حتى زندگى خصوصى مان هم خيلى دقت كنيم. من پيش از زمانى كه به تيم ملى بيايم و قبل از اين كه معروف شوم شايد به نوعى رفتار مى كردم كه با حالا متفاوت بود ولى بعد از آن مجبور شدم همه چيز را كنترل كنم. اين موضوع روى من تاثير مستقيم داشته چون آدم شناخته شده اى هستى و مردم روى اعمال و رفتار شما دقت مى كنند. اين يك مسووليت سنگين است چون خيلى ها دوست دارند شما را الگوى خودشان قرار دهند، بنابراين اول بايد شما يك الگوى مناسب باشيد. ما هم تمام سعى مان اين است.* مورد مصداقى مى توانيد مثال بزنيد؟ ** من به يك هفته نامه دعوت شدم كه آنجا بيش از ۲۰۰ نامه برايم فرستاده بودند يا از جايى مصاحبه تلفنى داشتم كه يكسره مى پرسيدند، چه چيزى را دوست دارم و چه چيزى دوست ندارم. خب چرا بايد براى ديگران مهم باشد كه من چه رنگى را دوست دارم و چه رنگى را نه، چه غذايى مى خورم، چه غذايى نه؟ تمام اين ها بر مى گردد به اين كه بخشى از جوانان دوست دارند به لحاظ فكرى خودشان را به من نزديك كنند، يا از لحاظ ظاهرى. بنابراين محمد نصرتى هم بايد در رفتارش دقيق تر باشد و مدام از خودش مراقبت كند. * خيلى ها مى ترسند شما هم به سرنوشت خداداد دچار شويد. ** دچار شده ايم ديگر. (مى خندد)چه طور؟* خب آقاى عزيزى در آن سال ها تاثير مستقيمى داشت در رفتن ما به جام جهانى و اين نقش را در اين دوره شما بر عهده گرفتيد اما عزيزى رفته رفته از فضا دور شد يا به حاشيه رانده شد تا اين كه حالا ديگر خبرى از او نيست، آيا نمى ترسيد شما هم به اين سرنوشت دچار شويد؟** خدا را شكر من خيلى زود به اين نتيجه رسيدم كه بايد همه چيز را فراموش كنم و دنبال راه تازه اى باشم، پيشرفت بهتر و ... آن گل نقش زيادى داشت در اين كه من معروف تر بشوم ولى افتى كه بعد از آن به وجود آمد به نظر خودم طبيعى بود و بيشتر روزنامه ها به آن دامن زدند. در هر حرفه اى فرد بعد از دوران اوج يك دوران افت را هم تجربه مى كند. آن وقت ها من روى بورس بودم و خب طبيعى هم بود كه روى من بيشتر زوم شوند. به هر حال نتيجه آن همه افت و خيز اين شد كه من بيشتر حواسم را جمع كنم. * پس ما در بازى هاى آينده با محمد نصرتى آماده روبه رو خواهيم بود؟ ** صد در صد. بعد از آن بازى هم در ليگ خودمان خوب كار كرده ام و انشاءالله از اين به بعد هم بهتر شوم. * ميانه شما با آقاى دنيزلى چه طور است؟ ** ايشان مربى بى نظيرى هستند.* بچه هاى تيم چه طور؟ ** خيلى دوستش دارند. دنيزلى كارش را بلد است؛ هم از نظر مديريت، هم از نظر فنى و هم از نظر روانشناسى. او در اين مدتى كه ايران بوده بچه ها را خوب شناخته است. * خيلى ها اميدوار بودند ايشان را روى نيمكت تيم ملى ببينند. نظر شما چيست؟ ** اين سوال را از من نپرسيد چون به نظر من هم آقاى دنيزلى مربى بزرگى است هم آقاى برانكو. آقاى برانكو براى خود من خيلى زحمت كشيده و تنها چيزى كه من مى توانم بگويم اين است كه هر دو از معدود مربيانى بوده اند كه از آن ها خيلى چيزها ياد گرفته ام. * اگر قرار باشد ديگر آقاى برانكو در جام جهانى روى نيمكت ننشيند باز هم مثل حالا از او تعريف مى كنيد؟ ** شك نكنيد. صد در صد. من ۱۸ - ۱۹ سالم بود كه ايشان مرا به تيم ملى دعوت كردند و خيلى چيزها به من ياد دادند، آيا مى توانم از ايشان تعريف نكنم؟ * مطبوعات ورزشى چقدر نقش منصفانه در فوتبال دارند؟ ** اجازه بدهيد جواب ندهم. من چند وقتى است كه اصلاً روزنامه ورزشى نمى خوانم. * تا به حال اتفاق افتاده كه يك مصاحبه خيالى از شما چاپ كنند؟ ** فراوان. * اعتراض نكرده ايد؟ ** بايد از تمرين و زندگى بيفتيم و مدتى دنبال اين باشيم كه اين مصاحبه غيابى و خيالى است. دو سه بار فقط بد نوشته بودند كه مجبور شدم اعتراض كنم. * آرامش آقاى برانكو بيشتر روى شما تاثير مى گذارد يا عصبانى شدن هاى آقاى دنيزلى؟ ** آقاى برانكو هم هميشه آرام نيستند و به موقع داد و بيداد مى كنند، آقاى دنيزلى هم هميشه عصبانى نيستند و اگر دقت كرده باشيد اغلب اوقات كنار زمين مى خندند
* شما محمد نصرتى را چه طور معرفى مى كنيد؟ ** محمد نصرتى هستم، ۲۳ سال و چند ماه سن دارم، متولد ۲۱ دى ،۱۳۶۰ فرزند دوم خانواده، دو برادر دارم و دو خواهر و دانشجوى سال سوم تربيت بدنى دانشگاه تهران هستم. همين * متاهل يا مجرد؟** مجردم. * قصد ازدواج نداريد؟ ** انشاءالله اگر خدا بخواهد بعد از جام جهانى.
جناب آقاى دنيزلى در مصاحبه اى گفته بودكه فوتبال ورزش فقرا است اما هميشه ثروتمندان از آن بهره مى برند. شما در اين رابطه چه طور فكر مى كنيد؟ ** من فكر مى كنم اكثر مربيان همين حرف را بزنند. فوتبال در ابتدا امكانات زيادى نمى خواهد و همه مى توانند در كوچه پس كوچه ها با يك توپ پلاستيكى بازى كنند. خب در كشور ما هم بخش عمده اى از مردم زير خط فقر هستند و بدون ترديد اين همه استعداد فوتبالى هم از همين حوزه بالا آمده اند. قاعده فقر و فوتبال در اكثر كشورها قاعده اى انكار ناشدنى است كشورهايى مثل برزيل، آرژانتين و... * اما كشورهاى توسعه يافته اى مثل آلمان، فرانسه و انگليس هم فوتبال ريشه دار محكمى دارند. آيا آن ها هم اين ورزش را از كوچه خاكى و توپ پلاستيكى شروع مى كنند؟ ** اين كشورها قابل قياس با كشورهايى مثل برزيل و يا حتى خود ايران نيست. به هر حال آنجا امكانات حرف اول را مى زند در كشورهاى توسعه يافته شايد هر دو دهه يك بار بازيكنى مثل ماتيوس يا هسلر رشد كنند كه تكنيكشان حرف اول را بزند و گرنه در مورد بقيه بازيكنان، اصول قدرت بدنى، نظم و تاكتيك پذيرى حرف اول را مى زند. * پس مى توانيم بگوييم فوتبال هرجا با خلاقيت فردى گره خورده باشد، بوى فقر مى دهد و هرجا صحبت از تاكتيك باشد بوى امكانات. ** بله همين طور است. * حال اين جدال بين فقر و غنا به چه ترتيبى فوتبال را در جهان امروز به عنوان يكى از شاخه هاى قدرتمند فرهنگ معرفى مى كند؟ ** يكى از دوستانم كه آدم تحصيل كرده اى است مى گفت روزى كه تيم ملى بازى دارد اگر ببرد فردايش همه خوشحالند و با انرژى و شادى مضاعف كار مى كنند ولى زمانى كه مى بازد همه پكر و افسرده اند و اصلاً هيچ كس حال كار كردن ندارد. مى توانم بگويم به دليل علاقه مندى مردم به فوتبال اين پيوند عميق ايجاد شده. البته عوامل بسيار زيادى دست به دست هم مى دهند تا چنين فضايى شكل بگيرد از جمله مطبوعات و رسانه ها، بنابراين خود به خود جامعه هم به سمتى پيش مى رود كه در اين زمينه فرهنگ سازى بيشترى انجام بدهد. به علاوه فوتبال به سمت سياست و تجارت هم پيش رفته است. يكى از روساى فدراسيون مى گفت، در جام جهانى ۹۸ فرانسه هيات دولت اين كشور جلسه را به هم زده بودند تا به يكى از بازى ها برسند و از نزديك تماشاچى باشند. مى خواهم بگويم عنصرى به نام فوتبال تا چه اندازه مى تواند در سياست و اقتصاد نفوذ كند و خواه ناخواه اين پديده فرهنگ خاص خودش را هم به همراه مى آورد كه اميدوارم در جامعه ما تاثير مثبتى در حوزه فرهنگ داشته باشد. * مى توانيم بگوييم فوتبال به عنوان شاخه اى از فرهنگ آن قدر بارور شده كه اقتصاد و سياست را هم تحت تاثير قرار داده است. ** صد در صد . ببينيد الان سيلويو برلوسكونى نخست وزير ايتاليا رييس باشگاه آث ميلان مى شود. آدمى كه مى تواند سمت هاى سياسى زيادى داشته باشد. * شما اشاره كرديد كه هر وقت تيم ملى مى برد مردم خوشحال هستند و هر وقت مى بازد غمگين. حالا اگر بر عكس فكر كنيد چه طور؟ يعنى زمانى كه نشاط مضاعفى در جامعه وجود دارد و اعصاب مردم راحت تر است آيا تيم ملى هم بهتر بازى نمى كند؟ ** در بازى با ژاپن سياست «ياردوازدهم» به شكلى تاثيرگذار بود كه ما چاره اى به جز برد نداشتيم ضمن اين كه قبل از بازى هم نشاط جامعه و آمادگى جامعه روحيه ما را هم بهتر كرده بود و از قبل با انرژى زيادى مهياى بازى بوديم. آن زمان تماشاگران تشويق بى سابقه اى داشتند. من كه تا آن روز نديده بودم تماشاگرها تا اين اندازه خوب تشويق كنند و انرژى مثبت به تيم بدهند. همان طور كه اشاره كرديد، اين موضوع دو طرفه است؛ يعنى اگر تيم ملى خوب بازى بكند، مردم خوشحال مى شوند و مردم اگر خوب از تيمشان حمايت كنند، تيم ملى هم جواب حمايت آن ها را مى دهد. * مى گويند تيم ملى فوتبال هر كشورى نشانه اى بارز از اراده و پويايى مردم آن كشور است. البته اين موضوع با توسعه يافتگى هم مى تواند ارتباط پيدا كند اما از اين زاويه جاى سوال باقى مى ماند، كه چرا كشورى مثل برزيل با آن هم آشفتگى سياسى، اجتماعى و اقتصادى و ... فوتبالش در دنيا حرف اول را مى زند؟ ** يكى از دلايل عمده اش اين است كه استعدادهاى زيادى آنجا وجود دارد و مى شود گفت كه ورزش اول كشورشان فوتبال است.گرايش مردم برزيل در كل به ورزش بسيار زياد است. مخصوصاً فوتبال و واليبال . امكانات كشورشان هم در اين دو زمينه متمركز مى شود و البته نتيجه هم مى گيرند. به ويژه اين كه براى برزيل فوتبال جنبه اقتصادى هم دارد و نوعى برنامه اقتصادى محسوب مى شود. الان هر جاى دنيا كه برويد، فوتباليست برزيلى پيدا مى كنيد. مخصوصاً كشورهايى كه صاحب ليگ هاى معتبر هستند و اين مساله در حيات اقتصادى برزيل نقش بسيار جدى بر عهده دارد. * پيوندهاى تيم ملى يك كشور با مردم در كشورهاى احساساتى بسيار بيشتر است و به همين دليل از تيم ملى ما هم به عنوان تيم احساساتى ياد مى كنند. اين موضوع با توجه به آن كه در گروه احساساتى ها قرار گرفته ايم تا چه اندازه به نفع ما يا به ضرر ما خواهد بود؟ ** بايد بگويم مردم ما هم احساساتى هستند و هم از فوتبال توقع بسيار بالايى دارند اما در مورد گروه بايد عرض كنم كه در گروه سختى قرار گرفته ايم. پرتغال نايب قهرمان جام ملت ها است و تيم مكزيك به راحتى از گروه خودش بالا آمد. تيم آنگولا هم كه توانست نيجريه را شكست بدهد اما اين كه گروه به لحاظ فوتبالى به ما شباهت دارند، برايمان خوب است، به عبارت ديگر پرتغال و مكزيك فوتبالشان به ما مى خورد. به نظر من اگر ما خوب تمرين كنيم و برنامه ريزى خوبى داشته باشيم، با توجه به توانمندى بازيكنان، مى توانيم موفق باشيم. من اميدوارم و مطمئن هستم كه خداوند هم به ما كمك خواهد كرد، اين كه پرتغال و مكزيك از ما بهتر هستند، شكى نيست به همين دليل ساده كه ما در سيد ۴ هستيم و آن ها در سيد ۱و ۲ گروه ما گروه سختى است اما با شناخت، برنامه و تمرين بيشتر مى توانيم موفق شويم. * آقاى برانكو از مدت ها پيش در صدد بود كه موقعيت خوبى از نظر حمايت تماشاچى در آلمان داشته باشيم و حالا هم كه در گروه احساساتى ها بايد بجنگيم. آيا اين تلاش نشانه آينده نگرى برانكوايوانكوويچ نمى تواند به حساب آيد؟ ** آقاى برانكو قبلاً هم در آلمان و در تيم هانوفر مربى گرى كرده و جو آنجا را خوب مى شناسد. از طرف ديگر ما ۵-۶ بازيكن خوب در آلمان داريم كه شناخته شده هستند. به علاوه ما ايرانيان مقيم آلمان هم زياد داريم به ويژه در شهر فرانكفورت كه همه اين ها مى تواند به تيم ايران كمك كند. * آيا مى توانيم بگوييم آقاى برانكو آن وقت حدس مى زدند كه احتمالاً ما در يك گروه احساساتى جا بگيريم و از آنجا كه در چنين وضعيتى حمايت تماشاچى حرف اول را مى زند، براى آماده سازى فضا تلاش زيادى بايد كرد؟ ** هميشه تماشاگر حرف اول را مى زند به قول آقاى ايراندوست بازى بدون تماشاچى مثل پلوى بدون خورشت است. تيمى كه تماشاگر ندارد و بازى اى كه تماشاچى ندارد به همين مثال آقاى ايراندوست مى ماند. من الان ۳-۴ سال است كه در پاس هستم اما هيچ وقت از بازى در اين تيم ارضا نشده ام. * چرا؟ ** براى اين كه تماشاگر ندارد. ما وقتى در زمين خودمان بازى مى كنيم شايد ۵۰۰ نفر تماشاگر داشته باشيم، خب چه فايده اى دارد. خود شما اگر صبح تا شب بنويسيد اما كسى پيدا نشود كه مطالب شما را بخواند، احساس خوبى خواهيد داشت؟ هرچه قدر هم كه حرفه اى باشيد و حرفه اى بنويسيد، مثل آدمى كه به در بسته مى كوبد، احساس رضايت نخواهيد كرد، غير از اين است؟ * پاس كه تيم خوبى است چرا اين مشكل را دارد؟ ** اين بر مى گردد به مردم، سلايق آن ها و حكومت ديرينه بعضى از تيم ها. * مى خواهم باز به چند سوال قبل برگردم تا ارتباط فوتبال و فرهنگ را كمى جزيى تر و شخصى تر بررسى كنيم. به نظر شما فوتبال تا چه اندازه در تحول فرهنگ شخصى شما و بالا رفتن تجربه هاى زندگى تان موثر بوده و از طرف ديگر شما تا چه اندازه توانسته ايد بر بخشى از فرهنگ جامعه تاثير بگذاريد؟ ** بررسى مسايل فرهنگى بين بازيكن و تماشاچى دو مقوله جداگانه است. در مورد بازيكن ها مى توانم بگويم تجربه زندگى شان خيلى وسيع مى شود؛ به عنوان مثال رفت وآمدهاى پى در پى به كشورهاى مختلف مى تواند آن ها را متحول كند. بازيكن ها سفيرهاى فرهنگى كشور خودشان هستند. الان اگر نزد ايرانى هاى تبعه كشورهاى ديگر برويم به احتمال زياد سفير ايران در آن كشور را نمى شناسند اما همه بازيكنان تيم ملى را مى شناسند. اين موضوع باعث مى شود ما در رفتار، گفتار و حتى زندگى خصوصى مان هم خيلى دقت كنيم. من پيش از زمانى كه به تيم ملى بيايم و قبل از اين كه معروف شوم شايد به نوعى رفتار مى كردم كه با حالا متفاوت بود ولى بعد از آن مجبور شدم همه چيز را كنترل كنم. اين موضوع روى من تاثير مستقيم داشته چون آدم شناخته شده اى هستى و مردم روى اعمال و رفتار شما دقت مى كنند. اين يك مسووليت سنگين است چون خيلى ها دوست دارند شما را الگوى خودشان قرار دهند، بنابراين اول بايد شما يك الگوى مناسب باشيد. ما هم تمام سعى مان اين است.* مورد مصداقى مى توانيد مثال بزنيد؟ ** من به يك هفته نامه دعوت شدم كه آنجا بيش از ۲۰۰ نامه برايم فرستاده بودند يا از جايى مصاحبه تلفنى داشتم كه يكسره مى پرسيدند، چه چيزى را دوست دارم و چه چيزى دوست ندارم. خب چرا بايد براى ديگران مهم باشد كه من چه رنگى را دوست دارم و چه رنگى را نه، چه غذايى مى خورم، چه غذايى نه؟ تمام اين ها بر مى گردد به اين كه بخشى از جوانان دوست دارند به لحاظ فكرى خودشان را به من نزديك كنند، يا از لحاظ ظاهرى. بنابراين محمد نصرتى هم بايد در رفتارش دقيق تر باشد و مدام از خودش مراقبت كند. * خيلى ها مى ترسند شما هم به سرنوشت خداداد دچار شويد. ** دچار شده ايم ديگر. (مى خندد)چه طور؟* خب آقاى عزيزى در آن سال ها تاثير مستقيمى داشت در رفتن ما به جام جهانى و اين نقش را در اين دوره شما بر عهده گرفتيد اما عزيزى رفته رفته از فضا دور شد يا به حاشيه رانده شد تا اين كه حالا ديگر خبرى از او نيست، آيا نمى ترسيد شما هم به اين سرنوشت دچار شويد؟** خدا را شكر من خيلى زود به اين نتيجه رسيدم كه بايد همه چيز را فراموش كنم و دنبال راه تازه اى باشم، پيشرفت بهتر و ... آن گل نقش زيادى داشت در اين كه من معروف تر بشوم ولى افتى كه بعد از آن به وجود آمد به نظر خودم طبيعى بود و بيشتر روزنامه ها به آن دامن زدند. در هر حرفه اى فرد بعد از دوران اوج يك دوران افت را هم تجربه مى كند. آن وقت ها من روى بورس بودم و خب طبيعى هم بود كه روى من بيشتر زوم شوند. به هر حال نتيجه آن همه افت و خيز اين شد كه من بيشتر حواسم را جمع كنم. * پس ما در بازى هاى آينده با محمد نصرتى آماده روبه رو خواهيم بود؟ ** صد در صد. بعد از آن بازى هم در ليگ خودمان خوب كار كرده ام و انشاءالله از اين به بعد هم بهتر شوم. * ميانه شما با آقاى دنيزلى چه طور است؟ ** ايشان مربى بى نظيرى هستند.* بچه هاى تيم چه طور؟ ** خيلى دوستش دارند. دنيزلى كارش را بلد است؛ هم از نظر مديريت، هم از نظر فنى و هم از نظر روانشناسى. او در اين مدتى كه ايران بوده بچه ها را خوب شناخته است. * خيلى ها اميدوار بودند ايشان را روى نيمكت تيم ملى ببينند. نظر شما چيست؟ ** اين سوال را از من نپرسيد چون به نظر من هم آقاى دنيزلى مربى بزرگى است هم آقاى برانكو. آقاى برانكو براى خود من خيلى زحمت كشيده و تنها چيزى كه من مى توانم بگويم اين است كه هر دو از معدود مربيانى بوده اند كه از آن ها خيلى چيزها ياد گرفته ام. * اگر قرار باشد ديگر آقاى برانكو در جام جهانى روى نيمكت ننشيند باز هم مثل حالا از او تعريف مى كنيد؟ ** شك نكنيد. صد در صد. من ۱۸ - ۱۹ سالم بود كه ايشان مرا به تيم ملى دعوت كردند و خيلى چيزها به من ياد دادند، آيا مى توانم از ايشان تعريف نكنم؟ * مطبوعات ورزشى چقدر نقش منصفانه در فوتبال دارند؟ ** اجازه بدهيد جواب ندهم. من چند وقتى است كه اصلاً روزنامه ورزشى نمى خوانم. * تا به حال اتفاق افتاده كه يك مصاحبه خيالى از شما چاپ كنند؟ ** فراوان. * اعتراض نكرده ايد؟ ** بايد از تمرين و زندگى بيفتيم و مدتى دنبال اين باشيم كه اين مصاحبه غيابى و خيالى است. دو سه بار فقط بد نوشته بودند كه مجبور شدم اعتراض كنم. * آرامش آقاى برانكو بيشتر روى شما تاثير مى گذارد يا عصبانى شدن هاى آقاى دنيزلى؟ ** آقاى برانكو هم هميشه آرام نيستند و به موقع داد و بيداد مى كنند، آقاى دنيزلى هم هميشه عصبانى نيستند و اگر دقت كرده باشيد اغلب اوقات كنار زمين مى خندند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر