۰۱ مرداد ۱۳۸۶

"راوی سوم شخص مفرد" يا "سيگاري بگيران و برگرد با اولين قطار"

... شب را تمام دنبال رابطه اي بودم ميان چشم هاي تو و توتوني تلخ كه در شن و آهك روييده است
-
- رازها تلخ و سوزنده نيستند؟
-
- پس بگذار اين توتون تلخ پر از ساك تو باشد لااقل ، وقتي كه پنجشنبه عصر مثلا بيست و پنجم ارديبهشت از قطاري خاكستري پياده مي شوي
-
- نه نه من راوي سوم شخص مفردم، تو هم كه مي روي و گم مي شوي در مه
-
- ساعت هفت دقيقه به هفت صبح،بلوار كشاورز،باران هم باريده باشد؟ آنوقت چگونه فرشته گان آسمان تمامي شب را برگي زخيم بپيچند و هي سيگار بكشند؟
-
- اينجا را مي توان سفيد خواني كرد لا به لاي جمله هايي كه به خاكستر نشسته اند...الو... منظورم ستاره هاست ، پلاس شب را كه آه من سوراخ سوراخ نمي كند الو؟
-
- نه اندوه خوب است ، نه ترديد و نه حتي راز و اصلا هيچ وا‍ژه ديگري ، مي داني؟ زبان منشا سو تفاهم است، روباه اگزوپري ... الو روباه اگزوپري... الو روباه اگزوپري به شازده مي گويد
-
- چه مي دانم، معصومانه توضيح مي دهيم با جمله هايي بلند. نام شعر هم مي تواند به بلنداي يك برگ توتون تلخ باشد
-- مثلا راوي سوم شخص مفرد و يا سيگاري بگيران و برگرد با اولين قطار... الو...الو...الو

هیچ نظری موجود نیست: