اگرچه معتقدم ژانر گفت و گو يكي از جذاب ترين قالب هاي روزنامه نگاري است و خود نيز به شكل حرفه اي از همين ژانر روزنامه نويسي را آغاز كرده ام اما به چند دليل عمده با گفت و گو مشكل اساسي دارم مگر آنكه جذابيت را بر حقيقت ترجيح داده باشيم.
بهانه نگارش اين سطور كتاب ساده و خواندني "مصاحبه حرفه اي" دكتر احمد توكلي است كه به تازه گي روانه بازار شده است. در شرح پشت جلد كتاب مي خوانيد:
" اگر پاي صحبت خبرنگاران حرفه اي و باتجربه بنشينيد، آنها مي توانند ساعت ها براي شما داستان هايي ازخرابكاري هاي خود يا همكارانشان بازگو كنند. داستان هايي كه ناشي از نا آگاهي و كارنابلدي خبرنگار يا ايجاد شرايطي نا خواسته و غير قابل كنترل بوده است كه توسط محيط يا مصاحبه شونده به آنها تحميل شده است. مصاحبه هايي كه خبرنگاران را به دادگاه كشانده است. مصاحبه هايي كه در همان شروع به دليل طرح يك سوال ناشيانه از سوي مصاحبه شونده پايان يافته است و... مصاحبه عليرغم ظاهر ساده اش هزار پيچ و خم دارد، طراحي سوال درست ، انتخاب سوژه مناسب، آگاهي داشتن از تكنيك هاي ارتباطي ، داشتن شم خبري ، شناخت انواع آدم هايي كه قرار است روبروي ما بنشينند و با ما گفت و گو كنند، فراگيري تكنيك هاي پردازش و تنظيم مصاحبه و از همه مهمتر دلهره و هراس...! كتاب "مصاحبه حرفه اي" درباره اين تكنيك ها با شما مفصل به گفت و گو مي نشيند."
چند دليل ساده براي غلبه و ارجحيت ژانر گفت و گو بر ديگر قالب هاي روزنامه نگاري:
* جذابيت برقراري ارتباط با يك انسان ويژه كه براي گفت و گو انتخاب كرده ايم. اين موضوع براي مخاطبان هم به اندازه خبرنگار حايز اهميت خواهد بود به شرط آنكه مصاحبه شونده سوژه اي مناسب باشد كه در غير اين صورت به خطا رفته ايم.
* هر گفت و گو يك كلاس درس مجاني است.
* امروزه رسانه هاي مكتوب به دليل كندي در انتشار جايگاه خبري خود را از دست داده اند بنابراين در چنين وضعيتي خوانندگان در اين رسانه ها اغلب به دنبال توليداتي از جنس گزارش و گفت و گو هستند نه خبر.
* هر گفت و گو يك سرمايه ارتباطي است و روزنامه نگاري كه نتواند روزانه به اين سرمايه خود بيفزايد به زودي قدرت رقابت را از دست داده و ورشكسته خواهد شد.
اما چند دليل براي انكارژانر گفت و گو به ويژه در ايران
الف: مخالفت فلسفي:
گفت و گو در كلي ترين شكل خود يك بحث كاملا فلسفي است، موضوعي كه اكنون در ژانر زبان شناسي و نشانه شناسي ، بسيار مورد تحليل قرار مي گيرد اگرچه ريشه بحث بسيار قديمي است. گفت و گو يعني كاربرد زبان به عنوان يك رسانه شخصي ميان دو نفر يا دو گروه .اما زبان چيست؟ زبان استعاره اي از واقعيت هايي است كه به آنها اشاره داريم. پس اولين كاركرد زبان پنهان كردن حقيقت و واقعيت است چون اساسا خصلت نمادين و استعاري دارد. اگر سري به مباحث سوسور، باختين و ياكوبسن زده باشيد، با اين مفهوم هم آشنايي داريد:" هيچ گاه نمي توان به معناي نهايي رسيد" سوسور مي گويد وقتي به يك شي مي نگريد بلافاصله يك تصوير ذهني در مغز شما شكل مي گيرد كه اين تصوير براي شناسايي نياز به توضيح دارد، توضيح بعلاوه تصوير ذهني توليد تصوير ذهني دوم خواهد كرد كه براي شناختن آن هم نياز به توضيح داريد و... به اين ترتيب هيچ گاه به معناي نهايي نمي رسيد. اين تمام آن چيزي نيست كه حقيقت را مخدوش مي كند. به قول نيچه "حقيقت دور و دست نيافتني است آنسان كه گويي از پشت ابرها آفتاب را مي نگريم." حالت روانشناختي افراد در برخورد با پديده ها نيز حقيقت را از ما دور مي كند. فرض كنيد چند نفر هم زمان حادثه اي را ببينند قطعا آنها هركدام بنا به نوع نگاه و ماهيت رواني خود به تحليل موضوع خواهند نشست. موضوع مهمتر اينكه اصولا پديده هاي پيرامون ما و پديدار ها اشيايي تخت و تك بعدي نيستند، آنها ابعاد دروني و بيروني ناهم سو متضاد و متعارضي دارند كه جمع كردن شان ممكن نيست بنابراين زبان جايي حضور پيدا مي كند كه بعدي از واقعيت و حقيقت ناديده انگاشته شود وگرنه حرف زدن محال خواهد بود اصلا براي همين آنهايي كه بيشتر مي دانند كمتر حرف مي زنند. به قول دريدا " ما هيچ گا در مورد چيزي كه حضور دارد حرف نمي زنيم "
اين مسئله را هم در نظر بگيريد كه ما تنها داريم درمورد پديدارها حرف مي زنيم پديدارهايي كه بعد دارند و قابل لمسند اما اگر پا به حيطه مفاهيم بگذاريم با دنياي پيچيده تري روبرو خواهيم شد. اين جمله را از يك ماترياليست هرگز فراموش نمي كنم وقتي وي گويد:" وقتي به ماده مي نگرم گويي كه باشيشه هاي رنگي به آفتاب مي نگرم." بنده خدا اگر قرار بود به جاي "ماده" مفهوم "عدالت" را بنگرد چه مي گفت!
خوب ما به راحتي روبروي هممي نشينيم و درمورد مسايل پيچيده حرف مي زنيم:"به نظر من"!!!
شايد سوفيست هاي زمان سقراط چندان اشتباه نمي كردند كه پول مي گرفتند و حقيقت را آنگونه كه صاحب دعوي مي خواست اثبات مي كردند.
ب:مخالفت اجتماعي:
ببخشيد چه كسي گفته است در ايران مي شود با كسي گفت و گو كرد؟ يادم نمي رود در جلسه اي از آقاي سفيري اجازه مطرح كردن پرسشي داشتم، فكر مي كنيد چه اتفاقي افتاد؟ بغل دستي اش كه اتفاقا همه شما و همه بچه هاي ايران ايشان را مي شناسند و مي شناسيد انگشت بر لب گرفت و گفت " هيس" خيلي عصباني شدم و بيرون يقه اش را گرفتم ايشان كه به يمن تلاش ما خبرنگاران آدم معروفي شده اند اعتقاد داشتند ما خبرنگاران ايراني كارمان را بلد نيستيم و...
مدير سابق فرانس پرس در ايران هنگام ترك كشورمان در گفت وگويي گفته بود مشكل ترين كار در اين كشور گفت و گو است به ويژه گفت و گوي تلفني .
اين گفته به آن معناست كه در كشور ما رشته هاي ارتباطي از هم گسيخته است، افراد ملاحظات فراواني دارند، آنها در صورت راضي شدن به گفت و گو اطلاعات سرريز و يا انحرافي را در اختيارتان خواهند گذاشت
هنوز گوش دادن و شنيدن در گفت و گو مد نشده است و اغلب از گفت و گو معناي گفتن را درك مي كنند و...
ج: مخالفت ادبي:
البته مخالفت ادبي من با مخالفت فلسفي چندان دور از هم نيستند. در دوره مدرن ادبيات به سمت ويران كردن زبان مي رود: بكت در نمايشنامه هايش اين موضوع را با زبان "گنگ" نشان ميدهد، در واقع گفتن براي نگفتن و ويران كردن ارتباط زباني به واسطه زبان، هارولد پينتر زبان تلگرافي را براي نمايشنامه هايش انتخاب مي كند. سري به "فاسق" وي بزنيد و نوع تعامل زبان را مورد بررسي قرار دهيد. در اين اثر و آثار ديگر پينتر هميشه منظور چيز ديگري است.
تئوري زبان شكني و به تبع آن زمان شكني نزد ويليام فاكنر نيز از همين جا ناشي مي شود و...
مخالفت رسانه اي:
رسانه هاي امروز از شنيدن به سمت ديدن حركت مي كنند. اين البته نوعي جهش محسوب مي شود كه در كشور ما به شكل يك آسيب قابل پي گيري است.براساس نتيجه يك آمار گيري در مورد گزارش هاي توصيفي كه در كتاب سايبر ژورناليست دكتر شكرخواه نيز آمده خوانندگان آمريكايي گزارش هاي توصيفي را كه مبناي آن ديدن و مشاهده كردن است بر ساير ژانرها ترجيح مي دهند.اين مورد البته دليل ديگري هم دارد و آن غلبه ادبيات نوشتاري بر ادبيات تعريف كردني است. امروزه حجم انبوه نوشته هاي ما بيش از آنكه از قاعده نوشتن تبعيت كنند از قواعد تعريف كردن مايه مي گيرند.
با اين همه رويكرد خبرنگاران ايراني به سمت گزارش و به ويژه گزارش توصيفي و رويگرداني از روزنامه نگاري تحليلي پرسش گرا دلايل ديگري دارد كه مهم ترين آنها همين آسيب پذيري در ژانر گفت و گو است.
با اين همه مصاحبه حرفه اي دكتر احمد توكلي كتابي حرفه اي است براي آنهايي كه هنوز انگيزه گفت و گو را مثل من از دست نداده اند
بهانه نگارش اين سطور كتاب ساده و خواندني "مصاحبه حرفه اي" دكتر احمد توكلي است كه به تازه گي روانه بازار شده است. در شرح پشت جلد كتاب مي خوانيد:
" اگر پاي صحبت خبرنگاران حرفه اي و باتجربه بنشينيد، آنها مي توانند ساعت ها براي شما داستان هايي ازخرابكاري هاي خود يا همكارانشان بازگو كنند. داستان هايي كه ناشي از نا آگاهي و كارنابلدي خبرنگار يا ايجاد شرايطي نا خواسته و غير قابل كنترل بوده است كه توسط محيط يا مصاحبه شونده به آنها تحميل شده است. مصاحبه هايي كه خبرنگاران را به دادگاه كشانده است. مصاحبه هايي كه در همان شروع به دليل طرح يك سوال ناشيانه از سوي مصاحبه شونده پايان يافته است و... مصاحبه عليرغم ظاهر ساده اش هزار پيچ و خم دارد، طراحي سوال درست ، انتخاب سوژه مناسب، آگاهي داشتن از تكنيك هاي ارتباطي ، داشتن شم خبري ، شناخت انواع آدم هايي كه قرار است روبروي ما بنشينند و با ما گفت و گو كنند، فراگيري تكنيك هاي پردازش و تنظيم مصاحبه و از همه مهمتر دلهره و هراس...! كتاب "مصاحبه حرفه اي" درباره اين تكنيك ها با شما مفصل به گفت و گو مي نشيند."
چند دليل ساده براي غلبه و ارجحيت ژانر گفت و گو بر ديگر قالب هاي روزنامه نگاري:
* جذابيت برقراري ارتباط با يك انسان ويژه كه براي گفت و گو انتخاب كرده ايم. اين موضوع براي مخاطبان هم به اندازه خبرنگار حايز اهميت خواهد بود به شرط آنكه مصاحبه شونده سوژه اي مناسب باشد كه در غير اين صورت به خطا رفته ايم.
* هر گفت و گو يك كلاس درس مجاني است.
* امروزه رسانه هاي مكتوب به دليل كندي در انتشار جايگاه خبري خود را از دست داده اند بنابراين در چنين وضعيتي خوانندگان در اين رسانه ها اغلب به دنبال توليداتي از جنس گزارش و گفت و گو هستند نه خبر.
* هر گفت و گو يك سرمايه ارتباطي است و روزنامه نگاري كه نتواند روزانه به اين سرمايه خود بيفزايد به زودي قدرت رقابت را از دست داده و ورشكسته خواهد شد.
اما چند دليل براي انكارژانر گفت و گو به ويژه در ايران
الف: مخالفت فلسفي:
گفت و گو در كلي ترين شكل خود يك بحث كاملا فلسفي است، موضوعي كه اكنون در ژانر زبان شناسي و نشانه شناسي ، بسيار مورد تحليل قرار مي گيرد اگرچه ريشه بحث بسيار قديمي است. گفت و گو يعني كاربرد زبان به عنوان يك رسانه شخصي ميان دو نفر يا دو گروه .اما زبان چيست؟ زبان استعاره اي از واقعيت هايي است كه به آنها اشاره داريم. پس اولين كاركرد زبان پنهان كردن حقيقت و واقعيت است چون اساسا خصلت نمادين و استعاري دارد. اگر سري به مباحث سوسور، باختين و ياكوبسن زده باشيد، با اين مفهوم هم آشنايي داريد:" هيچ گاه نمي توان به معناي نهايي رسيد" سوسور مي گويد وقتي به يك شي مي نگريد بلافاصله يك تصوير ذهني در مغز شما شكل مي گيرد كه اين تصوير براي شناسايي نياز به توضيح دارد، توضيح بعلاوه تصوير ذهني توليد تصوير ذهني دوم خواهد كرد كه براي شناختن آن هم نياز به توضيح داريد و... به اين ترتيب هيچ گاه به معناي نهايي نمي رسيد. اين تمام آن چيزي نيست كه حقيقت را مخدوش مي كند. به قول نيچه "حقيقت دور و دست نيافتني است آنسان كه گويي از پشت ابرها آفتاب را مي نگريم." حالت روانشناختي افراد در برخورد با پديده ها نيز حقيقت را از ما دور مي كند. فرض كنيد چند نفر هم زمان حادثه اي را ببينند قطعا آنها هركدام بنا به نوع نگاه و ماهيت رواني خود به تحليل موضوع خواهند نشست. موضوع مهمتر اينكه اصولا پديده هاي پيرامون ما و پديدار ها اشيايي تخت و تك بعدي نيستند، آنها ابعاد دروني و بيروني ناهم سو متضاد و متعارضي دارند كه جمع كردن شان ممكن نيست بنابراين زبان جايي حضور پيدا مي كند كه بعدي از واقعيت و حقيقت ناديده انگاشته شود وگرنه حرف زدن محال خواهد بود اصلا براي همين آنهايي كه بيشتر مي دانند كمتر حرف مي زنند. به قول دريدا " ما هيچ گا در مورد چيزي كه حضور دارد حرف نمي زنيم "
اين مسئله را هم در نظر بگيريد كه ما تنها داريم درمورد پديدارها حرف مي زنيم پديدارهايي كه بعد دارند و قابل لمسند اما اگر پا به حيطه مفاهيم بگذاريم با دنياي پيچيده تري روبرو خواهيم شد. اين جمله را از يك ماترياليست هرگز فراموش نمي كنم وقتي وي گويد:" وقتي به ماده مي نگرم گويي كه باشيشه هاي رنگي به آفتاب مي نگرم." بنده خدا اگر قرار بود به جاي "ماده" مفهوم "عدالت" را بنگرد چه مي گفت!
خوب ما به راحتي روبروي هممي نشينيم و درمورد مسايل پيچيده حرف مي زنيم:"به نظر من"!!!
شايد سوفيست هاي زمان سقراط چندان اشتباه نمي كردند كه پول مي گرفتند و حقيقت را آنگونه كه صاحب دعوي مي خواست اثبات مي كردند.
ب:مخالفت اجتماعي:
ببخشيد چه كسي گفته است در ايران مي شود با كسي گفت و گو كرد؟ يادم نمي رود در جلسه اي از آقاي سفيري اجازه مطرح كردن پرسشي داشتم، فكر مي كنيد چه اتفاقي افتاد؟ بغل دستي اش كه اتفاقا همه شما و همه بچه هاي ايران ايشان را مي شناسند و مي شناسيد انگشت بر لب گرفت و گفت " هيس" خيلي عصباني شدم و بيرون يقه اش را گرفتم ايشان كه به يمن تلاش ما خبرنگاران آدم معروفي شده اند اعتقاد داشتند ما خبرنگاران ايراني كارمان را بلد نيستيم و...
مدير سابق فرانس پرس در ايران هنگام ترك كشورمان در گفت وگويي گفته بود مشكل ترين كار در اين كشور گفت و گو است به ويژه گفت و گوي تلفني .
اين گفته به آن معناست كه در كشور ما رشته هاي ارتباطي از هم گسيخته است، افراد ملاحظات فراواني دارند، آنها در صورت راضي شدن به گفت و گو اطلاعات سرريز و يا انحرافي را در اختيارتان خواهند گذاشت
هنوز گوش دادن و شنيدن در گفت و گو مد نشده است و اغلب از گفت و گو معناي گفتن را درك مي كنند و...
ج: مخالفت ادبي:
البته مخالفت ادبي من با مخالفت فلسفي چندان دور از هم نيستند. در دوره مدرن ادبيات به سمت ويران كردن زبان مي رود: بكت در نمايشنامه هايش اين موضوع را با زبان "گنگ" نشان ميدهد، در واقع گفتن براي نگفتن و ويران كردن ارتباط زباني به واسطه زبان، هارولد پينتر زبان تلگرافي را براي نمايشنامه هايش انتخاب مي كند. سري به "فاسق" وي بزنيد و نوع تعامل زبان را مورد بررسي قرار دهيد. در اين اثر و آثار ديگر پينتر هميشه منظور چيز ديگري است.
تئوري زبان شكني و به تبع آن زمان شكني نزد ويليام فاكنر نيز از همين جا ناشي مي شود و...
مخالفت رسانه اي:
رسانه هاي امروز از شنيدن به سمت ديدن حركت مي كنند. اين البته نوعي جهش محسوب مي شود كه در كشور ما به شكل يك آسيب قابل پي گيري است.براساس نتيجه يك آمار گيري در مورد گزارش هاي توصيفي كه در كتاب سايبر ژورناليست دكتر شكرخواه نيز آمده خوانندگان آمريكايي گزارش هاي توصيفي را كه مبناي آن ديدن و مشاهده كردن است بر ساير ژانرها ترجيح مي دهند.اين مورد البته دليل ديگري هم دارد و آن غلبه ادبيات نوشتاري بر ادبيات تعريف كردني است. امروزه حجم انبوه نوشته هاي ما بيش از آنكه از قاعده نوشتن تبعيت كنند از قواعد تعريف كردن مايه مي گيرند.
با اين همه رويكرد خبرنگاران ايراني به سمت گزارش و به ويژه گزارش توصيفي و رويگرداني از روزنامه نگاري تحليلي پرسش گرا دلايل ديگري دارد كه مهم ترين آنها همين آسيب پذيري در ژانر گفت و گو است.
با اين همه مصاحبه حرفه اي دكتر احمد توكلي كتابي حرفه اي است براي آنهايي كه هنوز انگيزه گفت و گو را مثل من از دست نداده اند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر