آقاي چنگيز عباسي استاد تحليل زبان دانشگاه اسلو چندي پيش برايم نوشته بود كه روزنامه نگاري پرسش محور و تحليلي در ايران دارد به سمت روزنامه نگاري توصيفي مي رود و اين يك آسيب جدي است ايشان حتي از من گله کرده بودند كه چرا در توصيف هايم غرق مشاهدات مي شوم و اين را تشبيه كرده بودند به گشتن دنبال يك لنگه كفش در بازار اروميه.
من برايشان از آسيب هاي روزنامه نگاري پرسش محور و مبتني بر گفت و گو در ايران نوشتم و اينكه چگونه به دليل نقص در اين ژانر بچه هاي روزنامه نگار از تحليل به توصيف روي آورده اند. به هر حال در كشورما آدم ها به سختي پاي ميز گفت و گو مي نشينند و به سختي سخن مي گويند و يا اصلا آداب گفت و گو را نمي دانند.
اين موضوع تقريبا برايم دغدغه شده بود به ويژه اينكه مجبور بودم به رابطه توصيف و تحليل با ادبيات هم فكر كنم.
عباسي با استناد به نظريات ارنست كاسيرر معتقد بودند كه مي شود قواعد تحليل زبان را به قواعد تحليل روابط اجتماعي تبديل كرد. من به اين موضوع اعتقاد عميق دارم اما چيزي از آسيب گفت و گو در جامعه ما را كم نمي كند.
موضوع در ذهنم مانده بود تا اينكه مشغول خواندن "روزنامه نگاري سايبر " دكتر شكرخواه شدم و تقريبا دارم تمام مي كنم. موارد جالبي دستگيرم شد در عين حال كه به برخي ترديد ها و ابهامات هم دامن زد. من سعي مي كنم به اين موارد در حد امكان اشاره كنم و نظر دوستان و خوانندگان عزيز را بخواهم:
دكتر در بخشي از كتاب خود كه درواقع خلاصه اي از تز دكتراي اوست مي نويسد:
تئوري ارتباطي هفت مرحله را از سر گذرانده كه عمدتا با بي توجهي به قدرت مخاطبان همراه بوده است
۱-ارتباط به عنوان معاني و بيان
۲-ارتباط و علوم اجتماعي
۳- انقلاب تجربي:نظريه در لوله آزمايش
۴-ارتباط ميان فردي
۵-معاني و بيان جديد
۶- ارتباط در جست و جوي مدل جهاني
۷- دهه انرژي و اضطراب كه به جاي مدل جهاني به قوم نگاري و مطالعه روابط بين فردي اهميت مي دهد.
من بيشتر روي مورد اول و پنجم تاكيد دارم و معتقدم ارتباط به عنوان نوعي از معاني و بيان سنتي در روزنامه نگاري اوليه وجود دارد چنانچه اين روزها مشغول خواندن و ترجمه اولين روزنامه كردي چاپ قاهره در سالهاي ۱۸۸۰ هستم و اين را به عينه ميبينم. جالب آنكه دكتر فواد بار ديگر در بغداد و در سالهاي ۱۹۷۰اين روزنامه را با مقدمه اي تحت عنوان "پيشكي"به چاپ رسانده و همان جا متذكر شده است كه زبان كردي با چاپ روزنامه "كردستان" از طرف نوه هاي بدرخان از شعر به سمت نوشتار حركت كرده است و به شكل غير مستقيم بر تفاوت معاني و بيان در شعر و روزنامه نگاري تاكيد مي ورزد.
اما در بخش بندي پنجم دكتر شكر خواه دوباره به نوعي ادبيات بر مي خوريم كه اگر اجازه دهيد آن را زبان شناسي يا فلسفه تحليل زبان بناميم كه به عنوان ژانر مسلط فلسفي قرن ما مطرح است.
حال پرسش اول من اين است كه اگر زبان شناسي نوين روابط بين فردي در جامعه و مناسبات "متن" به معناي عام را تحليل مي كند دو مورد بعدي يعني ۶ و ۷ چيستآيا اين موارد هم تحت تاثير زبان شناسي نوين شكل مي گيرند؟
دكتر در بخش ديگري از كتاب به تقسيم بندي در مورد انواع گزارش نويسي سايبر مي پردازدو مي نويسد:گزارش نويسي توصيفي بهترين نوع گزارش نويسي روزنامه نگاري سايبر است و براي اثبات اين موضوع به آمارها و نقل قول هاي مختلف اشاره مي كند.پرسش دوم من اين است كه آيا توصيفي نويسي آن هم به شكل آنلاين در محدوده شماره ۵ بخش بندي قبلي قرار نمي گيرد؟
موضوع به اينجا ختم مني شود چون دكتر در بخش ديگري از كتاب به روزنامه نگاري مدني هم اشاره دارند روزنامه نگاري مدني كه مشاركت مخاطب را در توليد محتوا به خود جلب مي كند در تعريفي ديگر در همين كتاب بيش از آنكه به نياز خواننده بپردازد به مصلحت او مي انديشد. حال آيا مي توان موضوع مصلحت را با توصيف دنبال كرد؟ من به اين موضوع تا حدي مشكوكم و اعتقاد دارم پرسشگري و تحليل بهتر مي تواند جنبه هايي از مصلحت را پوشش دهد تا توصيف.با اين همه ذهنم هنوز نتوانسته است تضاد ها و تعارض هاي اين بحث را خوب از هم تفكيك كند. يعني ارتباط مصلحت،پرسشگري،توصيف،روزنامه نويسي سايبر و از همه مهمتر نوع ارتباطي كه ادبيات يا زبان شناسي نوين با روزنامه نويسي آنلاين برقرار مي كند
من برايشان از آسيب هاي روزنامه نگاري پرسش محور و مبتني بر گفت و گو در ايران نوشتم و اينكه چگونه به دليل نقص در اين ژانر بچه هاي روزنامه نگار از تحليل به توصيف روي آورده اند. به هر حال در كشورما آدم ها به سختي پاي ميز گفت و گو مي نشينند و به سختي سخن مي گويند و يا اصلا آداب گفت و گو را نمي دانند.
اين موضوع تقريبا برايم دغدغه شده بود به ويژه اينكه مجبور بودم به رابطه توصيف و تحليل با ادبيات هم فكر كنم.
عباسي با استناد به نظريات ارنست كاسيرر معتقد بودند كه مي شود قواعد تحليل زبان را به قواعد تحليل روابط اجتماعي تبديل كرد. من به اين موضوع اعتقاد عميق دارم اما چيزي از آسيب گفت و گو در جامعه ما را كم نمي كند.
موضوع در ذهنم مانده بود تا اينكه مشغول خواندن "روزنامه نگاري سايبر " دكتر شكرخواه شدم و تقريبا دارم تمام مي كنم. موارد جالبي دستگيرم شد در عين حال كه به برخي ترديد ها و ابهامات هم دامن زد. من سعي مي كنم به اين موارد در حد امكان اشاره كنم و نظر دوستان و خوانندگان عزيز را بخواهم:
دكتر در بخشي از كتاب خود كه درواقع خلاصه اي از تز دكتراي اوست مي نويسد:
تئوري ارتباطي هفت مرحله را از سر گذرانده كه عمدتا با بي توجهي به قدرت مخاطبان همراه بوده است
۱-ارتباط به عنوان معاني و بيان
۲-ارتباط و علوم اجتماعي
۳- انقلاب تجربي:نظريه در لوله آزمايش
۴-ارتباط ميان فردي
۵-معاني و بيان جديد
۶- ارتباط در جست و جوي مدل جهاني
۷- دهه انرژي و اضطراب كه به جاي مدل جهاني به قوم نگاري و مطالعه روابط بين فردي اهميت مي دهد.
من بيشتر روي مورد اول و پنجم تاكيد دارم و معتقدم ارتباط به عنوان نوعي از معاني و بيان سنتي در روزنامه نگاري اوليه وجود دارد چنانچه اين روزها مشغول خواندن و ترجمه اولين روزنامه كردي چاپ قاهره در سالهاي ۱۸۸۰ هستم و اين را به عينه ميبينم. جالب آنكه دكتر فواد بار ديگر در بغداد و در سالهاي ۱۹۷۰اين روزنامه را با مقدمه اي تحت عنوان "پيشكي"به چاپ رسانده و همان جا متذكر شده است كه زبان كردي با چاپ روزنامه "كردستان" از طرف نوه هاي بدرخان از شعر به سمت نوشتار حركت كرده است و به شكل غير مستقيم بر تفاوت معاني و بيان در شعر و روزنامه نگاري تاكيد مي ورزد.
اما در بخش بندي پنجم دكتر شكر خواه دوباره به نوعي ادبيات بر مي خوريم كه اگر اجازه دهيد آن را زبان شناسي يا فلسفه تحليل زبان بناميم كه به عنوان ژانر مسلط فلسفي قرن ما مطرح است.
حال پرسش اول من اين است كه اگر زبان شناسي نوين روابط بين فردي در جامعه و مناسبات "متن" به معناي عام را تحليل مي كند دو مورد بعدي يعني ۶ و ۷ چيستآيا اين موارد هم تحت تاثير زبان شناسي نوين شكل مي گيرند؟
دكتر در بخش ديگري از كتاب به تقسيم بندي در مورد انواع گزارش نويسي سايبر مي پردازدو مي نويسد:گزارش نويسي توصيفي بهترين نوع گزارش نويسي روزنامه نگاري سايبر است و براي اثبات اين موضوع به آمارها و نقل قول هاي مختلف اشاره مي كند.پرسش دوم من اين است كه آيا توصيفي نويسي آن هم به شكل آنلاين در محدوده شماره ۵ بخش بندي قبلي قرار نمي گيرد؟
موضوع به اينجا ختم مني شود چون دكتر در بخش ديگري از كتاب به روزنامه نگاري مدني هم اشاره دارند روزنامه نگاري مدني كه مشاركت مخاطب را در توليد محتوا به خود جلب مي كند در تعريفي ديگر در همين كتاب بيش از آنكه به نياز خواننده بپردازد به مصلحت او مي انديشد. حال آيا مي توان موضوع مصلحت را با توصيف دنبال كرد؟ من به اين موضوع تا حدي مشكوكم و اعتقاد دارم پرسشگري و تحليل بهتر مي تواند جنبه هايي از مصلحت را پوشش دهد تا توصيف.با اين همه ذهنم هنوز نتوانسته است تضاد ها و تعارض هاي اين بحث را خوب از هم تفكيك كند. يعني ارتباط مصلحت،پرسشگري،توصيف،روزنامه نويسي سايبر و از همه مهمتر نوع ارتباطي كه ادبيات يا زبان شناسي نوين با روزنامه نويسي آنلاين برقرار مي كند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر