۲۶ تیر ۱۳۸۶

نه صبح را انتظار مي كشد بيمار

نجيب فاضل كيساكوراك

نه صبح را انتظار مى كشد بيمار
نه گورستان را مرده
و نه گناه را شيطان
آن گونه كه انتظار كشيده ام ترا

گذشت
ديگر نمى خواهم آمدنت
نبودى و پيدات كردم
رها كن سايه هاى وهمم را
نيا بيش از اين چه فايده

هیچ نظری موجود نیست: