چند بار خيابان «اوزير حاجي بايف» را بالا و پايين مي كنيم. آسمان باكو رو به تاريكي است. آدرس را به عابران نشان مي دهيم اما گويي از دست كسي، كاري ساخته نيست. يك بار سر از كافه شكسپير درمي آوريم و بار ديگر، خسته خانه بيماري هاي قلبي. هر چه باشد اطمينان داريم كه روزنامه «نبض» تا ساعت يك بعد از نيمه شب باز است؛ اين را در سنديكاي نويسندگان باكو گفتند. راستي قرار است از قربان جبرئيل سردبير روزنامه اي كه در پنج هزار نسخه منتشر مي شود چه بپرسيم؟ او در كشوري «روزنامه نگار» است كه اخيراً پاسخ منتقدان انتخابات رياست جمهوري را با «باتوم» پليس داده اند و حالا از پليس خواهش مي كنيم تا به سردبير نبض تلفن بزند. دو دقيقه بعد همكار وي با ريش چها روزه و عينك ته استكاني به استقبال ما مي آيد. جبرئيل متولد ۱۹۷۱ و اهل روستايي در مرز داغستان است. در دانشگاه دولتي باكو و در رشته روزنامه نگاري تحصيل كرده و مدرك فوق ليسانس دارد.
آقاي قربان جبرئيل روزنامه نبض چه رويكردي دارد و در ميان مطبوعات آذربايجان به چه شكل ايفاي نقش مي كند؟جمهوري آذربايجان ۷۰ سال تاريخ لائيسيته را پشت سرگذارده و در اين دوران مجتهدين و علماي بزرگ توسط كمونيست ها از بين رفتند. بعد از آن گرايش هاي معنوي در ميان اين ملت به شكل يك حسرت دروني درآمد. اگرچه متأسفانه مردم و به خصوص جوانان ما هنوز هم به شكل علمي نمي توانند با اسلام ارتباط برقرار كنند. ما سعي داريم در روزنامه نبض تا حدودي اين امكان را به وجود بياوريم كه به اين حس پاسخ دهيم. اگرچه امكانات مالي ما محدود است. به قول ژورناليست ها اگر پول خوبي در ميان باشد، حرف هاي خوبي هم مي توان زد. حالا ما هم سعي داريم با همين توانايي اندك روزنامه خوبي ارائه كنيم.- دولت به شما كمكي نمي كند؟خير، دولت انگيزه اي ندارد و اصلاً اين شكل از كمك الزامي هم ندارد ما به خوانندگان خود وابسته ايم، اگرچه بسياري از خوانندگان علاقه مند اين روزنامه علاوه بر خريد هر روزه به شكل خيريه نيز به ما كمك مي كنند.- نبض چند ساله است؟ما از سال ۲۰۰۰ شروع به كار كرده ايم و روزنامه جواني داريم.- و تيراژ و تعداد صفحات چطور؟روزنامه ما ۱۶ صفحه اي است كه در پنج هزار نسخه چاپ مي شود و در آذربايجان جايگاه خاص خودش را دارد. فكر مي كنم يك روزنامه متفاوت است و اهداف ملي را بر پايه ارزش هاي انساني دنبال مي كند. اگرچه ما صرفاً خود را به يك موضوع خاص محدود نمي كنيم. فعاليت هاي سياسي، اجتماعي و تاريخي را هم پوشش مي دهيم و موضع خاص خودمان را داريم.- منظور شما از اين موضع خاص چيست؟مي توانم بگويم نشريه نبض طرفدار سياست هاي «بين خلق» است. بر همين اساس ما هيچ گاه از حمله آمريكا به افغانستان يا عراق طرفداري نكرده ايم و هميشه تروريسم را زشت پنداشته ايم.- نحوه تقسيم صفحات به چه شكلي است؟صفحه جوانان، بانوان، صفحات سياسي و اجتماعي و...- چند نفر در اين روزنامه كار مي كنند؟۸ نفر، كه دو نفر از خبرنگاران حرفه اي در نهايت بر جمع بندي مطالب نظارت دارند. به علاوه ما از روشنفكران، شاعران و نويسندگان حرفه اي هم كمك مي گيريم.- ما در ايران به اين افراد، حق التحريري مي گوييم شما هم براي نويسندگان خارج از مجموعه، پول در نظر مي گيريد؟بله، اگرچه در حدي نيست كه بتواند معاش آنها را تأمين كند اما افرادي كه داخل خود سيستم با ما همكاري دارند، تأمين هستند.- در كل مطبوعات آذربايجان چه تعداد مخاطب دارد و چرا شما تيراژ «نبض» را بالا نمي بريد؟سبب اصلي بالا نبردن تيراژ صرفاً تنگناهاي مالي است. ما از اين نمي ترسيم كه روزنامه برگشت بخورد چون مي دانيم كه نبض مخاطب دارد. در حال حاضر تأسيس بيش از ۷۰۰ روزنامه در آذربايجان از تصويب دولت گذشته، كه بسياري از آنها چاپ نمي شود، اما در حد طبيعي مي توان به ۱۵ تا ۲۰ روزنامه اشاره كرد كه مورد استقبال خوانندگان است. نبض هم در ميان اين روزنامه هاست. همچنين چند روزنامه روسي نيز در آذربايجان چاپ و منتشر مي شود كه خواننده دارد.- پس در آذربايجان هم انتشار يك نشريه بايد از تصويب دولت بگذرد؟بله، در زمان نمايندگان «بينا خلق» گرفتن مجوز روزنامه بسيار مشكل بود. اما در حال حاضر به نسبت، اين فرآيند بسيار ساده شده است و هر فردي كه تحصيلات عالي داشته باشد مي تواند به راحتي روزنامه تأسيس كند. مدت كوتاهي است _ حدود يك سال _ كه شورايي نيز به نام شوراي مطبوعات به وجود آمده و نبض هم جزو اين شوراست كه در واقع در حال شكل گيري و فرم بندي است. اين شورا مأموريت هاي زيادي دارد از جمله مي توان به آموزش، دفاع از حقوق مطبوعات در محكمه، هر چه ساده تر نمودن قواعد تأسيس نشريه و... اشاره كرد. - به محكمه اشاره كرديد، اين پروسه به چه شكلي انجام مي شود، آيا خود نويسنده بايد در دادگاه حاضر شود؟نه به اين شكل نيست كه به طور حتم نويسنده در محكمه حاضر شود. وكيل و يا سردبير هم مي تواند به جاي وي به دادگاه برود. روزنامه نبض چندي پيش با اين مشكل روبه رو شد: پدري براي ما نامه نوشته بود كه از دست پسرش شكايت دارد. پسر وي يك نظامي است و آن طور كه وي نوشته بود به لحاظ معاش و گذران زندگي به او رسيدگي نمي كند و پدر هم بدون سرپناه، ناني براي خوردن پيدا نمي كند. پس از چاپ اين نامه پسر وي از مولف و همچنين پدر خود شكايت كرد كه ما هم در محكمه حاضر شديم و رأي به نفع ما برگشت اگرچه ما هم غرامتي بابت چاپ تصوير پدر و پسر پرداخت كرديم اما به هر حال مشكل رفع شد.- مدتي كه درگير محكمه بوديد، روزنامه تعطيل شد؟خير.- آيا ممكن است قبل از حكم نهايي به طور موقت يك نشريه تعطيل شود؟خير اصلاً چنين چيزي امكان ندارد.- آيا روزنامه هاي بيش از ۱۶ صفحه هم داريد؟روزنامه هاي ۲۴ و ۳۲ صفحه اي هم داريم اما اين عموميت ندارد و در روزهاي خاص و به دليل موضوعات و مناسبات خاصي اين اتفاق مي افتد. خود ما هم گاهي صفحات روزنامه را افزايش مي دهيم.- لطفاً در مورد رنگ هم توضيح دهيد.روزنامه هاي رنگي هم در آذربايجان وجود دارد و در كل امكانات استفاده از رنگ وجود دارد اما عمدتاً اكثر روزنامه ها در دو رنگ منتشر مي شوند سياه به علاوه قرمز، سبز يا زرد. نبض هم با دو رنگ سياه و سبز چاپ مي شود. اينجا روزنامه اي هست به نام «سوپر ماركت» كه تمام رنگي است و بيشتر به كار كساني مي آيد كه مي خواهند خانه اي خريد و فروش كنند و يا نياز به تعمير منزل دارند و...- ما هم نيازمندي ها داريم كه البته نه به صورت مستقل بلكه همراه با روزنامه ها چاپ مي شود. روزنامه هاي ايران را تا چه حد مي شناسيد؟خيلي آشنايي ندارم. مدتي از طريق نويسندگان نشريه پل كه يك نشريه ايراني است و به زبان تركي اينجا منتشر مي شود، برخي از روزنامه هاي شما به دستم مي رسيد كه متأسفانه الان حضور ذهن ندارم. آقاي محمود دست پيش كه در باكو متولد شده و از شعراي خوب ايراني است مدتي پيش به باكو آمده بود كه از نشريات و روزنامه هاي شما هم برايم آورده بود. به هر حال ارتباط وجود دارد و در نشست هاي مختلف هم با روزنامه نگاران شما برخورد كرده ام و هم با روزنامه هاي ايراني اما در كل نمي توانم نظر دقيقي بدهم به علاوه اينكه فارسي هم نمي دانم.- در همين حد آشنايي و در مقام مقايسه چه نظري داريد؟فكر مي كنم شما خيلي به تركيب صفحه توجه نداريد و صفحه بندي روزنامه هاي ايران از قدرت بالايي برخوردار نيست. حال اينكه حرفي براي گفتن دارد يا خير بماند. شما از فرم هاي بسيار ساده اي استفاده مي كنيد، عكس ها همين طور داخل صفحه قرار مي گيرد. خود من در مواجهه با صفحات شما اندكي احساس دلتنگي مي كنم. نمي دانم شايد فارسي ندانستن من هم در اين حس نقش داشته باشد اما به هر حال بروز عيني روزنامه خيلي اهميت دارد. منظورم تزئين يا زيبايي نيست اما اينكه خواننده و يا يك بيننده مثل من جذب شود مهم است. فكر مي كنم براي بسياري از نوشته ها از عكس استفاده نمي كنيد. مطالب طولاني است و احتمالاً يك عكس دارد. حجم عكس ها و نوشتن ها با هم همخواني ندارد و....- مي خواهم دوباره به سئوال اولم برگردم و اينكه سوگيري مطبوعات در كشور شما نسبت به مسائل سياسي چگونه است؟مي توانم بگويم جمهوري آذربايجان بسيار مورد توجه غرب است و البته تأثير زيادي هم از دولت هاي غربي مي گيرد. يكي از سياست هاي پنهان غرب در آذربايجان اين است كه موقعيت كشور ما و شما را حساس جلوه دهد و اينكه هر آن ممكن است يكي به ديگري حمله كند. اين سياست شايد از آن رو دنبال مي شود كه اقدام آمريكا عليه ايران مشروعيت پيدا كند. اگرچه خود من به شخصه اين احتمال را بعيد مي دانم و مردم كشور ما هم نمي خواهند از آنها به عنوان يك واسطه عليه ايران يا هر ملت ديگري استفاده شود.- اين سياست تا چه حد در مطبوعات شما دنبال مي شود و مهمتر اينكه در كل نشريات آذربايجان تا چه حد تريبون هاي سياسي هستند. حال چه تريبون سياسي يك حزب باشند، يا يك كشور همسايه و يا هر شكل ديگري از سياست؟سئوال خوبي است. بايد بگويم مطبوعات ما در شكلي بسيار جدي سياسي شده اند. مي خواهم بگويم تقريباً روزنامه اي مستقل نداريم و هر مطبوعه يك بلندگوست. از طرفي حاكميت مقتدر آذربايجان اجازه باز شدن فضاي لازم را نمي دهد. به همين دليل هم اگر يك روزنامه نتواند سياسي شود به طور طبيعي نمي تواند به حيات خود ادامه دهد. نشريات مستقل در حد انگشتان يك دست هم نيستند. به هر حال وقتي هم يك نشريه به سمت و سوي ارگان يك حزب چرخيد بايد صحبت هاي رهبر آن حزب، خطوط سياسي اش و حتي خواسته كساني كه خارج از مرزها آن پارتي (حزب) را كمك مي كنند، تيتر كند.من به عنوان يك ژورناليست اعتقاد دارم كه هنوز مطبوعات ما آزاد نشده اند. خود نشريه ما يعني نبض، بلندگوي حزب مساوات است و مردم صداي اين حزب را از روزنامه ما مي شوند، چنانكه به واقع شنيده هم مي شود. اگر چه ما تلاش مي كنيم به شكلي مستقل عمل كنيم يك روزنامه در دنياي امروز نمي تواند شعار محور و نتيجه محور باشد بلكه بايد تلاش كرد تا فرآيند و جريان يك موضوع انعكاس پيدا كند. حال مخاطب مي تواند نتيجه را خودش برداشت كند. متأسفانه مطبوعات ما در حال حاضر به سمت قطب هاي بزرگ گرايش پيدا كرده اند و اين تفكر جا افتاده كه اگر روزنامه اي در كار نباشد، فعاليت حزب هم به چشم نمي آيد و يكي از فعاليت هاي عمده حزب، فعاليت در حوزه ژورناليستي است و اينكه چه كسي را بايد به نقد كشيد، به بوستان چه كسي بايد سنگ پرتاب كرد و حرف هاي چه كسي را بايد در صفحه يك، تيتر كرد.- آيا اين به معناي مرگ حرفه روزنامه نگاري و علم ژورناليستي نيست؟ مي توانم از شما بپرسم دانش روزنامه نگاران و ژورناليست هاي آذربايجان در چه حدي است؟بايد اعتراف كنم كه خواست كمونيسم بر اين بود كه به لحاظ دانش آكادميك، انسان هاي برجسته اي تربيت كند. بر همين اساس در آذربايجان هم ژورناليست هاي بسيار قدرتمندي تربيت شد. حال چه در دانشگاه باكو درس خوانده باشند و چه در دانشگاه هاي مطرح روسيه. در حال حاضر هم بسياري از اين چهره ها در آذربايجان مشغول فعاليت هستند. اما اين را هم بايد عنوان كرد كه در آذربايجان سواد ژورناليستي و وطن پرستي به يك نسبت سنجيده مي شود. پس در اين خصوص ما هيچ مشكلي نداريم و سواد ژورناليست هاي ما در حد كافي است. همچنانكه وطن دوستي آنها نيز در همين حد است. در حال حاضر به مناسبت استقلال آذربايجان، ژورناليست هاي مستقل و روزنامه هاي مستقل نيز در حال پاگرفتن هستند. ما به تازگي به اين نتيجه رسيده ايم كه ديگر دوران شكوه سياسي به سر رسيده و آرام آرام بايد به مردم نزديك شد. همچنانكه نمايندگان دولت نيز به اين اعتقاد رسيده اند. بعد از سوسياليسم، روزنامه نگاران تحصيل كرده كم كم در روزنامه ها پخش مي شدند كه تاكنون نيز نقش بزرگي در ملي گرايي و گريز مردم از در افتادن به دام قدرت ها بازي كرده اند. متأسفانه جدي ترين مشكل ما در حال حاضر حاكميت ماست. مي خواهم بگويم، مردم ما از زير يوغ يك استثمار بزرگ به نام سوسياليسم بيرون آ مدند و بي آنكه بدانند در دام ديكتاتور ديگري افتادند. در حال حاضر كمپاني هاي بزرگ غربي روي فرهنگ، روابط اجتماعي و سياسي ما دارند كار مي كنند و مزدوران داخلي هم به اين مسئله كمك مي كنند.- حال عكس اين موضوع را مطرح كنيم يعني اينكه تعهد به سواد ژورناليستي و نگاه تكنيك گرا و حرفه اي بخواهد محتواي انديشه و اهداف را تحت الشعاع خود قرار دهد.متوجه منظور شما نمي شوم!- شايد به يك معنا بتوان گفت جنگ بين فرم و محتوا كه در ادبيات هم ريشه عميقي دارد.منظور شما نگاه فرم گرايانه اي است كه مي خواهد همه چيز را به هم بريزد و ويران كند؟- مطمئن نيستم كه توانسته ام تمام منظورم را منتقل كنم اما آيا اين امكان وجود دارد كه سبك، قالب و دانش يك ژورناليست ارجح بر دردهاي اجتماعي باشد؟فهميدم دنبال چه چيزي هستيد، بايد بگويم روزنامه نگار هاي ما، به شدت دنبال آن چيزهايي هستند كه در دانشگاه ها آموخته اند و حتي در شكل تبليغي، آموخته هاي ديگران. اما اين به معناي غلبه تكنيك و سبك نيست. مهم اين است كه شما حرفي براي گفتن داشته باشيد. همان طور كه عرض كردم روزنامه هاي ما به شدت سياسي شده اند اما در همين وضعيت هم سعي دارند به بهبود شرايط اجتماعي كمك كنند. به طور مثال در كشور ما روزنامه اي به نام «باز هم مساوات» وجود دارد كه روزنامه بزرگي است و حدود ۲۰ هزار تيراژ دارد. ليدر (رهبر) اين پارتيا (حزب) كه عيسي قنبري است درست مثل پرزيدنت آذربايجان در روزنامه اش معرفي مي شود. اما در همين شرايط هم دردهاي اجتماعي فراموش نمي شود. به هر حال افراد ديگري هم هستند كه صاحب تجربه هاي زيادي هستند و مدت هاي طولاني در روزنامه هاي مختلف فعاليت داشته اند ولي همين كه سخن نويسندگان و شاعران بيش از خود آنها برو دارد نشان مي دهد كه مردم نيز دنبال انديشه هاي عميق اند نه صرفاً تكنيك. اين تفاوت عمده قربان جبرئيل با آناررضايف (رئيس سنديكاي نويسندگان باكو) است.- آقاي جبرئيل چشم انداز آينده مطبوعات آذربايجان را چگونه مي بينيد؟آينده مطبوعات ما، آينده اي پرسپكتيو و اميددهنده است. ما الان در دوره گذار هستيم. دوره اي كه رأي مردم در انتخابات تعيين كننده وضعيت بعدي خواهد بود. اگر اوضاع سياسي آينده ما به گسترش استقلال و آزادي كمك كند، مطمئناً روزنامه هاي ما هم آزادتر و مستقل تر خواهند بود. اميدوارم امكانات مالي ما، تكيه بر فروش و استفاده از تسهيلات بانكي هم افزايش پيدا كند. مي دانيد هم وطن آذري من وضعيت مالي خوبي ندارد. او نمي داند غروب هزار «مانات» - واحد پول آذربايجان _ خود را به روزنامه بدهد يا نان. به روزنامه محبت عميقي دارد اما خانواده اش هم در وضعيت بدي زندگي مي كنند. مگر اينكه بعد از اين دوره به آن «بازار اقتصادي» كه حرفش را مي زنند برسيم. اميدوارم.- من هم از طرف هم صنفي هاي خودم براي شما آرزوي موفقيت دارم.ممنونم، مي توانيم، برويم و پرينت روزنامه فردا را با هم نگاه كنيم. عكس شما هم از حضور در سنديكاي نويسندگان، چاپ خواهد شد
آقاي قربان جبرئيل روزنامه نبض چه رويكردي دارد و در ميان مطبوعات آذربايجان به چه شكل ايفاي نقش مي كند؟جمهوري آذربايجان ۷۰ سال تاريخ لائيسيته را پشت سرگذارده و در اين دوران مجتهدين و علماي بزرگ توسط كمونيست ها از بين رفتند. بعد از آن گرايش هاي معنوي در ميان اين ملت به شكل يك حسرت دروني درآمد. اگرچه متأسفانه مردم و به خصوص جوانان ما هنوز هم به شكل علمي نمي توانند با اسلام ارتباط برقرار كنند. ما سعي داريم در روزنامه نبض تا حدودي اين امكان را به وجود بياوريم كه به اين حس پاسخ دهيم. اگرچه امكانات مالي ما محدود است. به قول ژورناليست ها اگر پول خوبي در ميان باشد، حرف هاي خوبي هم مي توان زد. حالا ما هم سعي داريم با همين توانايي اندك روزنامه خوبي ارائه كنيم.- دولت به شما كمكي نمي كند؟خير، دولت انگيزه اي ندارد و اصلاً اين شكل از كمك الزامي هم ندارد ما به خوانندگان خود وابسته ايم، اگرچه بسياري از خوانندگان علاقه مند اين روزنامه علاوه بر خريد هر روزه به شكل خيريه نيز به ما كمك مي كنند.- نبض چند ساله است؟ما از سال ۲۰۰۰ شروع به كار كرده ايم و روزنامه جواني داريم.- و تيراژ و تعداد صفحات چطور؟روزنامه ما ۱۶ صفحه اي است كه در پنج هزار نسخه چاپ مي شود و در آذربايجان جايگاه خاص خودش را دارد. فكر مي كنم يك روزنامه متفاوت است و اهداف ملي را بر پايه ارزش هاي انساني دنبال مي كند. اگرچه ما صرفاً خود را به يك موضوع خاص محدود نمي كنيم. فعاليت هاي سياسي، اجتماعي و تاريخي را هم پوشش مي دهيم و موضع خاص خودمان را داريم.- منظور شما از اين موضع خاص چيست؟مي توانم بگويم نشريه نبض طرفدار سياست هاي «بين خلق» است. بر همين اساس ما هيچ گاه از حمله آمريكا به افغانستان يا عراق طرفداري نكرده ايم و هميشه تروريسم را زشت پنداشته ايم.- نحوه تقسيم صفحات به چه شكلي است؟صفحه جوانان، بانوان، صفحات سياسي و اجتماعي و...- چند نفر در اين روزنامه كار مي كنند؟۸ نفر، كه دو نفر از خبرنگاران حرفه اي در نهايت بر جمع بندي مطالب نظارت دارند. به علاوه ما از روشنفكران، شاعران و نويسندگان حرفه اي هم كمك مي گيريم.- ما در ايران به اين افراد، حق التحريري مي گوييم شما هم براي نويسندگان خارج از مجموعه، پول در نظر مي گيريد؟بله، اگرچه در حدي نيست كه بتواند معاش آنها را تأمين كند اما افرادي كه داخل خود سيستم با ما همكاري دارند، تأمين هستند.- در كل مطبوعات آذربايجان چه تعداد مخاطب دارد و چرا شما تيراژ «نبض» را بالا نمي بريد؟سبب اصلي بالا نبردن تيراژ صرفاً تنگناهاي مالي است. ما از اين نمي ترسيم كه روزنامه برگشت بخورد چون مي دانيم كه نبض مخاطب دارد. در حال حاضر تأسيس بيش از ۷۰۰ روزنامه در آذربايجان از تصويب دولت گذشته، كه بسياري از آنها چاپ نمي شود، اما در حد طبيعي مي توان به ۱۵ تا ۲۰ روزنامه اشاره كرد كه مورد استقبال خوانندگان است. نبض هم در ميان اين روزنامه هاست. همچنين چند روزنامه روسي نيز در آذربايجان چاپ و منتشر مي شود كه خواننده دارد.- پس در آذربايجان هم انتشار يك نشريه بايد از تصويب دولت بگذرد؟بله، در زمان نمايندگان «بينا خلق» گرفتن مجوز روزنامه بسيار مشكل بود. اما در حال حاضر به نسبت، اين فرآيند بسيار ساده شده است و هر فردي كه تحصيلات عالي داشته باشد مي تواند به راحتي روزنامه تأسيس كند. مدت كوتاهي است _ حدود يك سال _ كه شورايي نيز به نام شوراي مطبوعات به وجود آمده و نبض هم جزو اين شوراست كه در واقع در حال شكل گيري و فرم بندي است. اين شورا مأموريت هاي زيادي دارد از جمله مي توان به آموزش، دفاع از حقوق مطبوعات در محكمه، هر چه ساده تر نمودن قواعد تأسيس نشريه و... اشاره كرد. - به محكمه اشاره كرديد، اين پروسه به چه شكلي انجام مي شود، آيا خود نويسنده بايد در دادگاه حاضر شود؟نه به اين شكل نيست كه به طور حتم نويسنده در محكمه حاضر شود. وكيل و يا سردبير هم مي تواند به جاي وي به دادگاه برود. روزنامه نبض چندي پيش با اين مشكل روبه رو شد: پدري براي ما نامه نوشته بود كه از دست پسرش شكايت دارد. پسر وي يك نظامي است و آن طور كه وي نوشته بود به لحاظ معاش و گذران زندگي به او رسيدگي نمي كند و پدر هم بدون سرپناه، ناني براي خوردن پيدا نمي كند. پس از چاپ اين نامه پسر وي از مولف و همچنين پدر خود شكايت كرد كه ما هم در محكمه حاضر شديم و رأي به نفع ما برگشت اگرچه ما هم غرامتي بابت چاپ تصوير پدر و پسر پرداخت كرديم اما به هر حال مشكل رفع شد.- مدتي كه درگير محكمه بوديد، روزنامه تعطيل شد؟خير.- آيا ممكن است قبل از حكم نهايي به طور موقت يك نشريه تعطيل شود؟خير اصلاً چنين چيزي امكان ندارد.- آيا روزنامه هاي بيش از ۱۶ صفحه هم داريد؟روزنامه هاي ۲۴ و ۳۲ صفحه اي هم داريم اما اين عموميت ندارد و در روزهاي خاص و به دليل موضوعات و مناسبات خاصي اين اتفاق مي افتد. خود ما هم گاهي صفحات روزنامه را افزايش مي دهيم.- لطفاً در مورد رنگ هم توضيح دهيد.روزنامه هاي رنگي هم در آذربايجان وجود دارد و در كل امكانات استفاده از رنگ وجود دارد اما عمدتاً اكثر روزنامه ها در دو رنگ منتشر مي شوند سياه به علاوه قرمز، سبز يا زرد. نبض هم با دو رنگ سياه و سبز چاپ مي شود. اينجا روزنامه اي هست به نام «سوپر ماركت» كه تمام رنگي است و بيشتر به كار كساني مي آيد كه مي خواهند خانه اي خريد و فروش كنند و يا نياز به تعمير منزل دارند و...- ما هم نيازمندي ها داريم كه البته نه به صورت مستقل بلكه همراه با روزنامه ها چاپ مي شود. روزنامه هاي ايران را تا چه حد مي شناسيد؟خيلي آشنايي ندارم. مدتي از طريق نويسندگان نشريه پل كه يك نشريه ايراني است و به زبان تركي اينجا منتشر مي شود، برخي از روزنامه هاي شما به دستم مي رسيد كه متأسفانه الان حضور ذهن ندارم. آقاي محمود دست پيش كه در باكو متولد شده و از شعراي خوب ايراني است مدتي پيش به باكو آمده بود كه از نشريات و روزنامه هاي شما هم برايم آورده بود. به هر حال ارتباط وجود دارد و در نشست هاي مختلف هم با روزنامه نگاران شما برخورد كرده ام و هم با روزنامه هاي ايراني اما در كل نمي توانم نظر دقيقي بدهم به علاوه اينكه فارسي هم نمي دانم.- در همين حد آشنايي و در مقام مقايسه چه نظري داريد؟فكر مي كنم شما خيلي به تركيب صفحه توجه نداريد و صفحه بندي روزنامه هاي ايران از قدرت بالايي برخوردار نيست. حال اينكه حرفي براي گفتن دارد يا خير بماند. شما از فرم هاي بسيار ساده اي استفاده مي كنيد، عكس ها همين طور داخل صفحه قرار مي گيرد. خود من در مواجهه با صفحات شما اندكي احساس دلتنگي مي كنم. نمي دانم شايد فارسي ندانستن من هم در اين حس نقش داشته باشد اما به هر حال بروز عيني روزنامه خيلي اهميت دارد. منظورم تزئين يا زيبايي نيست اما اينكه خواننده و يا يك بيننده مثل من جذب شود مهم است. فكر مي كنم براي بسياري از نوشته ها از عكس استفاده نمي كنيد. مطالب طولاني است و احتمالاً يك عكس دارد. حجم عكس ها و نوشتن ها با هم همخواني ندارد و....- مي خواهم دوباره به سئوال اولم برگردم و اينكه سوگيري مطبوعات در كشور شما نسبت به مسائل سياسي چگونه است؟مي توانم بگويم جمهوري آذربايجان بسيار مورد توجه غرب است و البته تأثير زيادي هم از دولت هاي غربي مي گيرد. يكي از سياست هاي پنهان غرب در آذربايجان اين است كه موقعيت كشور ما و شما را حساس جلوه دهد و اينكه هر آن ممكن است يكي به ديگري حمله كند. اين سياست شايد از آن رو دنبال مي شود كه اقدام آمريكا عليه ايران مشروعيت پيدا كند. اگرچه خود من به شخصه اين احتمال را بعيد مي دانم و مردم كشور ما هم نمي خواهند از آنها به عنوان يك واسطه عليه ايران يا هر ملت ديگري استفاده شود.- اين سياست تا چه حد در مطبوعات شما دنبال مي شود و مهمتر اينكه در كل نشريات آذربايجان تا چه حد تريبون هاي سياسي هستند. حال چه تريبون سياسي يك حزب باشند، يا يك كشور همسايه و يا هر شكل ديگري از سياست؟سئوال خوبي است. بايد بگويم مطبوعات ما در شكلي بسيار جدي سياسي شده اند. مي خواهم بگويم تقريباً روزنامه اي مستقل نداريم و هر مطبوعه يك بلندگوست. از طرفي حاكميت مقتدر آذربايجان اجازه باز شدن فضاي لازم را نمي دهد. به همين دليل هم اگر يك روزنامه نتواند سياسي شود به طور طبيعي نمي تواند به حيات خود ادامه دهد. نشريات مستقل در حد انگشتان يك دست هم نيستند. به هر حال وقتي هم يك نشريه به سمت و سوي ارگان يك حزب چرخيد بايد صحبت هاي رهبر آن حزب، خطوط سياسي اش و حتي خواسته كساني كه خارج از مرزها آن پارتي (حزب) را كمك مي كنند، تيتر كند.من به عنوان يك ژورناليست اعتقاد دارم كه هنوز مطبوعات ما آزاد نشده اند. خود نشريه ما يعني نبض، بلندگوي حزب مساوات است و مردم صداي اين حزب را از روزنامه ما مي شوند، چنانكه به واقع شنيده هم مي شود. اگر چه ما تلاش مي كنيم به شكلي مستقل عمل كنيم يك روزنامه در دنياي امروز نمي تواند شعار محور و نتيجه محور باشد بلكه بايد تلاش كرد تا فرآيند و جريان يك موضوع انعكاس پيدا كند. حال مخاطب مي تواند نتيجه را خودش برداشت كند. متأسفانه مطبوعات ما در حال حاضر به سمت قطب هاي بزرگ گرايش پيدا كرده اند و اين تفكر جا افتاده كه اگر روزنامه اي در كار نباشد، فعاليت حزب هم به چشم نمي آيد و يكي از فعاليت هاي عمده حزب، فعاليت در حوزه ژورناليستي است و اينكه چه كسي را بايد به نقد كشيد، به بوستان چه كسي بايد سنگ پرتاب كرد و حرف هاي چه كسي را بايد در صفحه يك، تيتر كرد.- آيا اين به معناي مرگ حرفه روزنامه نگاري و علم ژورناليستي نيست؟ مي توانم از شما بپرسم دانش روزنامه نگاران و ژورناليست هاي آذربايجان در چه حدي است؟بايد اعتراف كنم كه خواست كمونيسم بر اين بود كه به لحاظ دانش آكادميك، انسان هاي برجسته اي تربيت كند. بر همين اساس در آذربايجان هم ژورناليست هاي بسيار قدرتمندي تربيت شد. حال چه در دانشگاه باكو درس خوانده باشند و چه در دانشگاه هاي مطرح روسيه. در حال حاضر هم بسياري از اين چهره ها در آذربايجان مشغول فعاليت هستند. اما اين را هم بايد عنوان كرد كه در آذربايجان سواد ژورناليستي و وطن پرستي به يك نسبت سنجيده مي شود. پس در اين خصوص ما هيچ مشكلي نداريم و سواد ژورناليست هاي ما در حد كافي است. همچنانكه وطن دوستي آنها نيز در همين حد است. در حال حاضر به مناسبت استقلال آذربايجان، ژورناليست هاي مستقل و روزنامه هاي مستقل نيز در حال پاگرفتن هستند. ما به تازگي به اين نتيجه رسيده ايم كه ديگر دوران شكوه سياسي به سر رسيده و آرام آرام بايد به مردم نزديك شد. همچنانكه نمايندگان دولت نيز به اين اعتقاد رسيده اند. بعد از سوسياليسم، روزنامه نگاران تحصيل كرده كم كم در روزنامه ها پخش مي شدند كه تاكنون نيز نقش بزرگي در ملي گرايي و گريز مردم از در افتادن به دام قدرت ها بازي كرده اند. متأسفانه جدي ترين مشكل ما در حال حاضر حاكميت ماست. مي خواهم بگويم، مردم ما از زير يوغ يك استثمار بزرگ به نام سوسياليسم بيرون آ مدند و بي آنكه بدانند در دام ديكتاتور ديگري افتادند. در حال حاضر كمپاني هاي بزرگ غربي روي فرهنگ، روابط اجتماعي و سياسي ما دارند كار مي كنند و مزدوران داخلي هم به اين مسئله كمك مي كنند.- حال عكس اين موضوع را مطرح كنيم يعني اينكه تعهد به سواد ژورناليستي و نگاه تكنيك گرا و حرفه اي بخواهد محتواي انديشه و اهداف را تحت الشعاع خود قرار دهد.متوجه منظور شما نمي شوم!- شايد به يك معنا بتوان گفت جنگ بين فرم و محتوا كه در ادبيات هم ريشه عميقي دارد.منظور شما نگاه فرم گرايانه اي است كه مي خواهد همه چيز را به هم بريزد و ويران كند؟- مطمئن نيستم كه توانسته ام تمام منظورم را منتقل كنم اما آيا اين امكان وجود دارد كه سبك، قالب و دانش يك ژورناليست ارجح بر دردهاي اجتماعي باشد؟فهميدم دنبال چه چيزي هستيد، بايد بگويم روزنامه نگار هاي ما، به شدت دنبال آن چيزهايي هستند كه در دانشگاه ها آموخته اند و حتي در شكل تبليغي، آموخته هاي ديگران. اما اين به معناي غلبه تكنيك و سبك نيست. مهم اين است كه شما حرفي براي گفتن داشته باشيد. همان طور كه عرض كردم روزنامه هاي ما به شدت سياسي شده اند اما در همين وضعيت هم سعي دارند به بهبود شرايط اجتماعي كمك كنند. به طور مثال در كشور ما روزنامه اي به نام «باز هم مساوات» وجود دارد كه روزنامه بزرگي است و حدود ۲۰ هزار تيراژ دارد. ليدر (رهبر) اين پارتيا (حزب) كه عيسي قنبري است درست مثل پرزيدنت آذربايجان در روزنامه اش معرفي مي شود. اما در همين شرايط هم دردهاي اجتماعي فراموش نمي شود. به هر حال افراد ديگري هم هستند كه صاحب تجربه هاي زيادي هستند و مدت هاي طولاني در روزنامه هاي مختلف فعاليت داشته اند ولي همين كه سخن نويسندگان و شاعران بيش از خود آنها برو دارد نشان مي دهد كه مردم نيز دنبال انديشه هاي عميق اند نه صرفاً تكنيك. اين تفاوت عمده قربان جبرئيل با آناررضايف (رئيس سنديكاي نويسندگان باكو) است.- آقاي جبرئيل چشم انداز آينده مطبوعات آذربايجان را چگونه مي بينيد؟آينده مطبوعات ما، آينده اي پرسپكتيو و اميددهنده است. ما الان در دوره گذار هستيم. دوره اي كه رأي مردم در انتخابات تعيين كننده وضعيت بعدي خواهد بود. اگر اوضاع سياسي آينده ما به گسترش استقلال و آزادي كمك كند، مطمئناً روزنامه هاي ما هم آزادتر و مستقل تر خواهند بود. اميدوارم امكانات مالي ما، تكيه بر فروش و استفاده از تسهيلات بانكي هم افزايش پيدا كند. مي دانيد هم وطن آذري من وضعيت مالي خوبي ندارد. او نمي داند غروب هزار «مانات» - واحد پول آذربايجان _ خود را به روزنامه بدهد يا نان. به روزنامه محبت عميقي دارد اما خانواده اش هم در وضعيت بدي زندگي مي كنند. مگر اينكه بعد از اين دوره به آن «بازار اقتصادي» كه حرفش را مي زنند برسيم. اميدوارم.- من هم از طرف هم صنفي هاي خودم براي شما آرزوي موفقيت دارم.ممنونم، مي توانيم، برويم و پرينت روزنامه فردا را با هم نگاه كنيم. عكس شما هم از حضور در سنديكاي نويسندگان، چاپ خواهد شد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر